باخبر شدن
#افراسیاب :
#تژاو خسته و ناراحت نزد افراسیاب آمد و گفت « سپهدار
#طوس با لشکری انبوه آمده و
#بلاشان و لشکریانش را هم کشته و مرز و بوم را به آتش کشیده »
افراسیاب که شنید ، ناراحت شد و دنبال چاره گشت
به پیرانِ
#ویسه گفت « بهت گفتم سپاه جمع کنی ، اما تنبلی کردی حالا نه کاخ و نه اسبان و لشکریان نمیمانند و تمام خویشان مان برده خواهد شد
امروز دیگر درنگ نکن »
#پیران از درگاه افراسیاب بیرون آمد و سپاه را آماده کرد و پهلوانان را در جناح های مختلف گمارد
سوی راست
#بارمان و تژاو و سوی چپ
#نَستیهَن
صدای طبل های جنگی بلند شد و گونه گونه پرچم بالا آمد و صد هزار نفر ، گروها گروه سوی جنگ میرفتند
پیران گفت « از راه کوتاه بروید تا از آمدن مان آگاه نشوند و ناگهان بهشان حمله کنیم »
سپس کارآگهانی فرستاد تا از لشکر طوس خبر بیاورند
کارآگهان رفتند و لشکریان را در عیش و نوش دیدند و برگشتند به پیران گفتند « آنها همه مست و بی هوش اند و من سپاهی ندیدم»
پیران رو به لشکریان گفت « تا کنون چنین موقعیتی با ایران نداشتیم » سپس سی هزار نفر گزین کرد و نیمه شب بدون سر و صدا سوی ایرانیان رفتند و هفت فرسنگ از لشکر فاصله گرفتند
اول به گله حمله کردند و هر چه بود کشتند ، سپس سوی ایرانیان که مست خفته بودند، رفتند ...
#گیو در خیمه بیدار بود و تا صدای جنگ را شنید بیرون آمد و لشکریان دشمن را مقابلش دید
سریع اسبی برداشت و به خیمه سرای طوس رفت
ıllıllı ᴼᵘʳ ˢᵉᶜʳᵉᵗ ᶜʰᵃⁿⁿᵉˡ ıllıllı
𝒋𝒐𝒊𝒏 𝒖𝒔:
@shah_nameh1