دلم آسمون میخاد🔎📷
بسم الله الرحمان الرحیم #سه_دقیقه_در_قیامت 💎♥🌱 #پارت_سیُ_نهم 🌸من بر روی چمن ها دراز کشیدم . گویی یک
بسم الله الرحمان الرحیم💎♥️🌱 {جانبازی در رکاب مولا} 🌸سال ۱۳۸۸ توفیق شد که در اواخر ماه رجب و اوایل ماه شعبان، زائر مکه و مدینه باشم . ما مُحرم شدیم وارد مسجد الحرام شدیم . بعد از اتمام اعمال، به محل قرار کاروان آمدم . 🌸 روحانی کاروان به من گفت: سه تا از خواهرانه کاروان الان آمدند، شما زحمت بکش و این سه نفر را برای طواف ببر و برگرد . 🌸 خسته بودم، اما قبول کردم . سه تا از خانم‌های جوان کاروان به سمت من آمدند . تا نگاهم به آنها خورد سرم را پایین انداختم . یک حوله اضافه داشتم . یک سر حوله را دست خودم گرفتم و سر دیگرش را در اختیار آن‌ها قرار دادم . 🌸گفتم: من در طواف نباید برگردم . حرم الهی هم به خاطر ماه رجب شلوغ است . شما سر این حوله را بگیرید و دنبال من بیایید . یکی دو ساعت بعد، با خستگی فراوان به محل قرار کاروان برگشتم در حالی که اعمال آنها تمام شده بود و در کل این مدت، اصلاً به آن‌ها نگاه نکردم و حرفی نزدم . 🌸وظیفه ای برای انجام طواف آن‌ها نداشتم، اما فقط برای رضای خدا این کار را انجام دادم . در آن روزهایی که ما در مکه مستقر بودیم، خیلی مرتب به بازار می رفتند و.... اما من به جای اینگونه کارها، چندین بار برای طواف اقدام کردم . 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁