#رمان 📚
💟
#علمدار_عشق 💟
🔮داستان مدافعان حرم🔮
قسمت سی و یک
مرتضی قراربود۹صبح بیادداشتم توکمدم دنبال لباس میگشتم که شیک باشه هم جلف نباشه چون مرتضی به سبک ورنگ لباس خیلی حساس بودروی گوشیم میس انداخت باهیجان ازخونه خارج شدم ازماشین پیاده شداومدسمتم یه شاخه گل رزقرمزگرفت سمتم
+برای سادات قشنگم
-ممنون چرازحمت کشیدی
به سمت دانشگاه حرکت کردیم سرراهمون دوتا جعبه شیرینی خریدیم
-آقااول بریم این شیرینی بین بچه هاپخش کنیم بعدش بریم واحدفرهنگی برای ازدواج دانشجویی ثبت نام کنیم
+باشه چشم
واردآمفی تئاترشدیم باهم که واردشدیم صدای جیغ وکف وسوت بچه هابلندشدهمه شون میزدن روسن آمفی تئاتر
شیرینی شیرینی شیرینی
منومرتضی همهمه بچه ها
آقای مرتضی هم قاطی مرغاشد
اخوی ازهمین روزاول باباشروع نمیکردی زی زی بودن
شیرینی پخش کردیم داشتم بایکی ازخواهران حرف میزدیم
+سادات جان یه لحظه
-جانم آقا
+بریم واحدفرهنگی مشخصاتمون بدیم توسیستم جامع ازدواج دانشجویی ثبت کنیم
-باشه
باهم رفتیم واحدفرهنگی مسئول واحدفرهنگی یه آقای حدود۵۵_۶۰ساله بودبه اسم آقای،مددی
+سلام آقای مددی
آقای مددی:سلام پسرم مبارکتون باشه دوتاازبهترین بچه های دانشگاهمون باهم ازدواج کردن
+ممنونم شمالطف دارید
تایم نهاربودداشتیم واردآمفی تئاترمیشدیم مرتضی گفت:نرگس جان ناهاربریم بیرون
این حرف مرتضی برابرشدبالحظه ی ورودمن به سالن
جانشین فرمانده برادران:کجاانشاالله فرمانده امروزبایدبرای همه ماناهاربخری
-ای باباآقای اصغری ورشکسته میشیما
آقای اصغری:نترسیدخواهرموسوی
۳روزمونده به جشن حجاب یاعقدمون مونده بودازمرتضی خواستم چفیه که چندسال پیش ازآقایادگاری گرفته بودبندازه گردنش،خودمم اون چفیه که آقابانامه فرستاده بودن بعنوان روسری سرکردمم فاطمه وزهراخواهران آقامرتضی توحسینیه منتظربودن سخنرانیم تموم شدبرم چادرعقدموسرکنم
برنامه باتلاوت چندآیه ازسوره نورشروع شدبعدپخش سرودملی مجری شروع کردبه صحبت
بسم الله الرحمن الرحیم ،امروزدورهم جمع شدیم تاازبانوی محجبه ونخبه دانشگاهمون تقدیرکنیم باگفتن این حرف مرتضی دستم فشاردادگفت:بهت افتخارمیکنم ساداتم
تئاتروسرودبرگزارشد
مجری:دعوت میکنم ازمهمان ویژه برنامه مون خواهربسیجی سرکارخانم نرگس سادات موسوی بایه صلوات ایشان دعوت کنیدتشریف بیارن بالا
-بسم الله الرحمن الرحیم ،ای زن ازفاطمه اینگونه خطاب است ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب
سلام خدمت همه بزرگوران امروزکه تواین جایگاه قرارگرفتم تاازعشقم به والاترین پوشش جهان چادربگم خواهران عزیزم یه روزی حتی فکرشم نمیکردم عاشق چادربشم اماباعنایت شهداهمه چیزبدست آوردم بعدازشهدابایدازخواهری تشکرکنم که منوتواین راه قراردادخانم زهراکرمی من امروز ازعنایت شهداعلاوه برنخبه بودن محجبه هستم امیدوارم یک روزی تمام بانوان سرزمینم حجاب فاطمی برسربزارندممنونم که به حرفام گوش دادید
مجری:خواهرموسوی خیلی ممنونم ازتون بایه صلوات محمدی بدرقشون کنید،اماحالایه برنامه خیلی ویژه داریم
#ادامه_دارد......