💠
#جان_شیعه_اهل_سنت|
#فصل_دوم
#قسمت_هشتادم
من هم اعتقاد داشتم که همه امور
#عالم به اراده پروردگارم بستگی دارد و
#خوب میدانستم که حال مادرم نه تنها تفاوتی نکرده که همچنان
#چراغ زندگی اش کم سوتر میشود، ولی به اجابت گریه ها و ضجه های شبهای
#امامزاده آنقدر دل بسته بودم که دیگر نمیتوانستم امیدم را از دست بدهم.
اشکم را پاک کردم و با
#سکوت پر شکوهم، اوج ایمانم به کرامت اولیای الهی را به نمایش گذاشتم که مجید خرسند از دل
#صبور و روح آرامم، لبخندی زد و گفت: "الهه جان! تو اولین کسی نیستی که داری این راهو میری، آخرین نفرم نیستی! خیلی ها قبل از تو این راه رو تجربه کردن و بهش ایمان دارن! إن شاءالله مامان خوب میشه و دوباره بر میگرده خونه! من دلم گواهی میده که خیلی زود این اتفاق میافته! من
#مطمئنم که تو همین شبهای قدر
#حاجتمون رو از خدا گرفتیم!"
و این از پاکی
#پیوند قلبهای عاشقمان بود که او همان حرفهایی را به زبان می آورد که
#حقیقت پنهان شده در دل من بود، هر چند حرفی گوشه دل من مانده بود که شاید
#دل او خبر هم نداشت که من هنوز با همین قلبی که این روزها فقط برای مادر میتپید، باز هم برای هدایت او به مذهب
#اهل_تسنن دعا میکردم و همچنان منتظر هر فرصتی بودم که با اشارتی دل پاکش را متوجه حقانیت مذهبم کنم...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده:
#فاطمه_ولی_نژاد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊