#شهادت
#حضرت_علی_اصغر(ع)
در روز عاشورا میآید بر درِ خیمه میآیستد، خطاب میکند به خواهر بزرگوارش: یا اختاه! ایتینی بِوَلَدِی الرَّضیع طفل شیرخوار مرا بیاور، حَتّی اوَدِّعَهُ برای اینکه میخواهم با او هم وداع و خداحافظی کنم. با اینکه مادر این طفل در آنجا حیات دارد، ولی اباعبدالله میخواهد ثابت کند که قافله سالار بعد از من زینب است، لذا به خواهرش خطاب میکند. زینب میرود طفل شیرخوار اباعبدالله را میآورد.
حسین به چهره این طفل نگاهی میکند. چند روز است که مادرش [سیراب نبوده است]
خود به خود در این طفل اباعبدالله آثار گرسنگی و تشنگی پیداست. حسین که کانون محبت است، این طفل را میگیرد برای اینکه ببوسد. دشمن به یکی از افراد عسکر خودش فرمان میدهد که ببین چه هدف خوبی پیدا کردی، اگر بتوانی مهارت به خرج بدهی نشانه کنی. میگوید: چه را نشانه کنم؟ میگوید: کودک را. همانطور که طفل در دست اباعبدالله است، یک وقت میبینند مثل مرغ سربریده دارد دست و پا میزند. ولی حسین، آن کوه وقار، کاری که میکند این است که مشتهایش را پر از خون میکند و به طرف آسمان میپاشد: هَوْنٌ عَلَی انَّهُ بِعَینِ اللهِ در راه رضای حق است و چشم حق دارد میبیند، دیگر بر حسین ناگوار نیست.....
#الا_لعنت_الله_علی_القوم_الظالمین
#شهید_مرتضی_مطهری🎙