🍃🌻 داستان شب 🌻🍃 "سلام و تحیت ویژه...؛" شبتون بخیر و شادی باد...؛ وجودتان لبریز از مهر و علاقه...؛ دورهمی با عزیزانتون پایدار و باصفا....؛ الهی آمین. ................................... داستان امشب را تقدیمتان میکنم. ۱۴۰۳/۰۱/۱۹ "هیچ احترام و تکریمی به اهل و بیت علیه السلام از دید آنها پنهان نخواهد ماند." راویان سخن و کلام آورده اند:  در عهد قدیم يكى از شيعيان بقصد زيارت قبر آقا و مولا امیرالمومنین على (ع ) از ايران حركت كرد تابه مرز و گمرك رسيد. شخصى كه مسئول گمرك بود ؛ او را خيلى اذيت كرده و بشدت او را كتك زد . مرد شيعه كه بسختى مضروب و ناراحت شده بود گفت به نجف مى روم و از تو به آن حضرت علی(ع) شكايت مى كنم . گمركچى گفت برو و هرچه مى خواهى بگو، من از كسى ترسى ندارم . مرد شيعه به نجف اشرف رفت و خودش را بقبر مطهر آقا اميرالمؤ منين على (ع ) رسانيد و پس از انجام مراسم زيارت با دلى شكسته و گريه كنان عرضكرد : يا اميرالمؤ منين"ع" بايد انتقام مرا از اين گمرگچى بگيرى . مرد در طى روز چند بار ديگر بحرم مشرف شد و هر بار خواسته اش را تكرار كرد. آن شب در عالم خواب آقائى را ديد كه بر اسب سفيدى سوار شده بود و صورتش مانند شب چهارده مى درخشد . حضرت(ع) مرد شيعه را به اسم صدا زد. مرد شيعه متوجه حضرت"ع" شده و پرسيد: شما كيستيد؟ حضرت "ع"فرمودند: من على بن ابيطالب(ع) هستم . آيا از گمركچى شكايت دارى ؟ مرد عرضكرد: بله ؛ يا مولاى من ، او به واسطه دوستى ما بشما مرا به سختى آزار داده و من از شما مى خواهم كه انتقام مرا از او بگيريد. حضرت(ع) فرمودند: به خاطر من از گناه او بگذر. مرد عرضكرد: از خطاى او نمى گذرم ، حضرت(ع) سه بار فرمايش خود را تكرار كردند و از مرد خواستند كه گمركچى را عفو كند، اما در هر بار، مرد با سماجت بسيار برخواسته اش ‍ اصرار ورزيد. روز بعد ؛ مرد خواب خود را براى زائران تعريف كرد . همه گفتند: چون امام "ع" فرموده كه او را ببخشى ، از فرمان امام "ع" سرپيچى نكن . اما بازهم مرد، حرفهاى ديگران را قبول نكرد و دوباره بحرم رفت و خواسته اش را تكرار كرد. آن شب هم مانند شب قبل امام (ع ) در خواب او ظاهر شده و به وى فرمودند كه از خطاى گمركچى بگذرد. يك بار ديگر مرد حرف امام(ع) را نپذيرفت . شب سوم ، امام(ع) به مرد فرمودند: او را بمن ببخش زيرا كار خيرى كرده است و من مى خواهم تلافى كنم . مرد پرسيد: مولاى من"ع" اين گمركچى كيست و چه كار خيرى كرده است ؟ حضرت(ع) ، اسم او و پدرش و جدش را فرمودندو گفتند چند ماه پيش در فلان روز فلان ساعت او با یارانش از سماوه به سمت بغداد مى رفت . در بين راه چون چشمش به گنبد من افتاد، از اسب پياده شد و براى من تواضع و احترام كرد و در ميان یارانش پابرهنه حركت نمود تا اينكه گنبد من از نظرش ناپديد شد. از اين جهت او بر ما حقى دارد و تو بايد او را عفو كنى و من ضامن مى شوم كه اين كار تو را در قيامت تلافى كنم . مرد از خواب بيدار شد و سجده شكر به جاى آورد و سپس به سمت شهر خود مراجعت نمود. در بين راه وقتی به مرز رسید گمركچى به او رسيد و از او پرسيد آيا شكايت مرا به امام"ع" كردى ؟ مرد پاسخ داد: آرى ، اما امام(ع) ترا بخاطر آن ادب تواضع و احترامى را كه به ايشان نموده بودى عفو كرد. سپس ماجرا را بطور دقيق براى او بازگو كرد. وقتى گمركچى فهميد كه خواب درست بود. و مطابق با واقعيت مى باشد بلند شد، دست و سر و پاى مرد شيعه را بوسيد و گفت بخدا قسم هر چه كه امام"ع" فرموده اند حق و راست است . سپس گمركچى از عقيده باطل خود توبه كرد و به مذهب شيعه در آمد و به همين مناسبت  تمام زائران را سه روز مهمان كرد، سپس همراه زائران به زيارت قبر اميرالمؤ منين (ع ) رفت و در نجف هزار دينار بين فقراى شيعه تقسيم نمود. بدين ترتيب اين مرد بخاطر ادب و احترامى كه به قبر اميرالمؤ منين (ع ) كرده بود، عاقبت بخير شده و به راه راست هدايت شد. ................................. بله دوستان خوبم؛ اهل بیت عصمت و طهارت علیه السلام معدن سخاوت و گذشت هستند. محال است کوچکترین ادب و احترامی ببینند و جبران نکنند. ساده ترین و در دسترس ترین احسان و تکریم و ادب آنها ؛ صلوات بر محمد(ص) است و آل طاهرینش "ع" ؛ میباشد. اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم.🙏💐 شبتان خوش و پایدار باشید. مراقب خودتون و عزیزانتون باشید 🍃🌺🌸💐🌸🌺🍃 شب/ع