💐تنها چیزی که ذهنم راحت قبولش می کرد، یکتایی خدا بود. اصلاً درباره اش چون و چرا نمی کردم. ژاپنی ها همیشه به بچه هایشان می گفتند: مواظب باش کار بد انجام ندهی که آسمان تو را می‌بیند. 💐با اینکه به بودا اعتقاد داشتند، ولی می گفتند آسمان تو را می بیند. این آسمان با بودا فرق داشت. انگار فطرتاً می دانستند خدایی هست که نظاره گر اعمال انسان است. برای همین، زمانی که از طریق مسیحیت با خدای یکتا آشنا شدم. 💐ذهنم این دو را به هم ربط داد و متوجه شدم آن آسمان ژاپنی ها که می‌گفتند همان خدای یکتا بوده است. چون مسیحی ها به خدای یکتا اعتقاد داشتند با کلیسا رفتن مشکلی نداشتم و از فضای آن لذّت می بردم. 💐حس می کردم از درون وسعت می گیرم. حس می کردم وجودم بزرگ می شود و رشد پیدا می‌کند. آنجا مردم خیلی مهربان بودند. آهنگ های مذهبی می‌خواندند و دعا میکردند. ✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی @maghar98