فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨وقتی در میان بهشت الهی مشغول گشت و گذار بودم، احساس کردم جوان زیبایی به من نزدیک می شود.خوب که نزدیک شد، متوجه شدم که پدرم شهید حاج محمد طاهری است! ✨مرا در آغوش گرفت. احساس کردم هیچگاه از من جدا نبوده و همواره در کنارم حضور داشته. ✨بعد از کمی صحبت به من گفت: " بیا با هم به دیدار پیامبر برویم. باورم نمی شد. با پدرم به چشم بر هم زدنی به یک باغ بسیار زیبا و با شکوه رفتیم. جماعتی روی چمن ها نشسته بودند. در مقابل ما، پیامبر ایستاده بود و مشغول صحبت بود. من محو جمال بی مثال پیامبر شدم.... ✨یادم هست که به پدرم گفتم: " پدر جان وقتی پیامبر اینقدر زیباست، چرا خداوند از زیبایی حورالعین در قرآن صحبت می کند؟! ✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی @maghar98