💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐 🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷 ✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم 🍀امشب همراه با 🌿هشتمین شهیدماه افسران؛ شهید سرلشگر خلبان عباس بابایی _________ 🍀قسمت هشتم 🔴مرد عزب و سور عروسی من تا سال ۶۱ به دلایل مختلف نتوانسته بودم کنم. هرگاه شهید بابایی را می‌دیدم، او با ذکر روایات گوناگون، مرا نسبت به ازدواج تشویق می‌کرد. در یکی از روزها که به طور خصوصی باهم صحبت می‌کردیم، گفت: بالام جان تا کی می‌خواهی عزب بمانی؟ بیا و ازدواج کن. سوری هم به ما بده. در برار اصرار شهید بابایی شرمنده شدم و ضمن برشمردن مشکلاتم به ایشان گفتم که همه خانواده‌ام تحت تکفل من هستند و تأمین ازدواج برای من مشکل است. او با لبخندی گفت: شما نفرش را انتخاب کن و بگو، ان‌شاءالله بقیه کارها درست میشود. آنگاه گفت اگر وقت کردی فردا بیا پیش من. موقعی که به نزد ایشان رفتم مقداری پول از جیب درآورده و به من داد و گفت که با این مبلغ مقدمات کار را فراهم کنم. ابتدا من از دریافت پول امتناع کردم؛ ولی شهید بابایی گفت: من موقعیت تورا درک میکنم. در ضمن این پول به عنوان فرمانده پایگاه در اختیار من قرار داده شده، تا در چنین مواردی هزینه شود. به هر حال کمک ایشان باعث شد تا من مدتی بعد تشکیل بدهم. منبع: برگرفته از کتاب پرواز تا بی‌نهایت 🍀شادی روح شهیدان اسلام صلوات🍀 🌹اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم🌹 @majnon100 ✅گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeLENPadr7dSFA 👥کانال افسران جوان جنگ نرم: telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃