✫⇠ ✫⇠ ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش 💛احتمال اينكه افراد خودي همديگر را هدف بگيرند، بسيار زياد بود. دستور بر اين شد مجروحين و شهداي خودي به عقب تخليه شوند و ما تا دور شدن آنها، درگيري را ادامه دهيم. خيلي سريع برابر دستور اقدام شد. 💥با استفاده از سلاح ها و مهمات خود عراقيها، سعي كرديم حركت يگانهاي احتياط عراقي ها را سد كنيم؛ ولي نيروهاي كمكي عراقي ها نزديك شده و وارد كانالها شده بودند و به سوي ما پيشروي مي كردند. ديگر جاي ماندن نبود؛ بنابراين با استفاده از آتش و حركتهاي متوالي، عقب نشيني كرديم. 🔹️به وسيلة بيسيم اطلاع داديم كه مواضع عراقي ها را تخليه كرده ايم. حالا مواضع خط مقدم عراقي ها را با توپخانه بكوبند تا ما دور شويم. آتش توپخانة 203مم و خمپاره هاي ايران شروع شد و باقيماندة عراقيها و نيروهاي كمكي آنان در داخل كانالها نابود مي شدند. 🔸️زاغه هاي مهمات دشمن نيز يكي پس از ديگري منهدم مي شدند. توپخانة عراق نيز نيروهاي تك كننده را هدف قرار داده بود تا به منطقة خودي نرسيم كه در اين بين، چند نفر هم شهيد شدند؛ ولي جسدي باقي نگذاشتيم. 🔸️خود را به مواضع نيروهايمان رسانديم و به وسيلة خودروها، خيلي سريع منطقه را ترك كرديم. بسيار احساس غرور مي كرديم؛ چون تلفات دشمن بسيار زياد بود. خيلي خسته بوديم. هوا هم روشن شده بود. سراغ پدر شهيد كرمي را گرفتم كه گفتند در محل تخلية شهداست. او جنازة فرزندش را از محل كشف تا آنجا در بغل خود حمل كرده و ميگفت با خداي خود عهد بسته پسرش را خودش پيدا كند، خودش حمل كند و خودش به خاك بسپارد. 🔹️بالاي سر شهيد رفتم. وزنش بيش از 10كيلوگرم نبود. براي بهتر شناختن جسد، پلاكش را از لاي استخوانهايش درآوردم تا براي پدر و برادرش مشخص شود؛ اما پدرش گفت فرزند اوست و ميتواند از استخوان هاي پوسيده اش نيز تشخيص دهد. گريه ميكرد و ما هم در كنار اين شهيد بزرگوار گريه ميكرديم. متعجب بودم؛ چرا كه او يكسال قبل ساعت 30:02بامداد در كنارم شهيد شد و درست يكسال بعد ـ نه كم و نه زياد ـ در همان ساعت شهادتش، جسدش توسط من كشف شد. نميدانم چه حكمتي بود كه جسد غريب و مردانه اش يك سال تمام زير برف و باران بماند و عراقي ها هم با جسد او كاري نداشته باشند تا ما او را پيدا كنيم. احساس آرامش ميكردم. 🔹️پدرش هم خوشحال بود كه پيكر جگرگوشه اش را پيدا كرده و به مادر چشم انتظارش خواهد رسانيد. او پيش از اين فكر مي كرد نيروهاي ما در اثر ترس نمي توانند جنازة پسرش را برگردانند؛ اما حالا درك كرده بود كه نيروهاي ما برابر قوانين و مقررات و با نقشه هاي نظامي كار ميكنند و احساسات در جنگ جايي ندارد. فرماندهان رده بالا در منطقه حاضر شدند و از تلاش رزمندگان تشكر و قدرداني كردند. در اين راستا به همة افراد شركت كننده در عمليات رزمي، به پاس شجاعت و از خودگذشتگي، از طرف حضرت امام(ره) ‌يك سكة بهار آزادي هديه دادند... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯