﴿شھیدباش‌تاشھیدشوے﴾
اونجا‌بودکہ دست‌خیال‌من‌بارها‌دخترک‌سھ‌ساله‌ای‌ رابه‌آغوش کشید .. ؛ چشم‌خیال‌من؛همراه‌سکینه‌‌اشک‌ری
دستان‌خیال‌من‌مشت‌مشت‌از‌فرات‌آب‌برداشت‌و خواست‌بھ‌لبی‌آب‌بنوشاندکہ‌خیال‌ازهم‌دریدو از‌فکر‌بیرون‌پرید ..؛ - ازفکرقتلگاھ - قلتگاھ - امان‌امان‌امان !💔