🌹🍃🌸🍃......... 🌷سرانجام خداوند پیامبر را از این نقشه شیطانی آگاه ساخت و با خوابیدن امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام در جای رسول خدا این نقشه مشرکان عملی نشد. ☘ شیطان به صورت چوپانی در برابر حضرت علی علیه السلام شیطان به صورت چوپانی در برابر علی علیه السلام ظاهر شد. وقتی علی علیه السلام سراغ رسول خدا را از آن چوپان گرفت، چوپان گفت خدا که رسولی ندارد. امیرالمومنین علی علیه السلام با سنگی بر پیشانی شیطان زد و با نعره شیطان، جنیان بر علی علیه السلام حمله ور شدند ولی با مداخله جبرئیل و میکائیل پراکنده شدند. 🔸 منع از رسالت ابراهیم توسط شیطان هنگامی که ابراهیم برای ذبح فرزندش تسلیم امر خداوند شد، شیطان به ظاهر پیرمردی نزد ابراهیم آمد و به وی گفت ای ابراهیم از این جوان چه می‌خواهی؟ ابراهیم گفت می‌خواهم او را ذبح کنم. پیرمرد گفت سبحان الله! آیا می‌خواهی جوانی را ذبح کنی که لحظه‌ای معصیت خدا را نکرده است. ابراهیم گفت خداوند عالم مرا به چنین کاری امر فرموده است. پیرمرد گفت خداوند تو را از این کار نهی می‌کند، بلکه شیطان تو را به این کار امر می‌کند. ابراهیم گفت کلامی در گوشم واقع شد و مرا به انجام چنین کاری امر کرد. پیرمرد گفت نه، به خدا قسم، دیگر با تو صحبت نخواهم کرد! هنگامی که ابراهیم به سوی اسماعیل رفت تا او را ذبح کند، پیرمرد به ابراهیم گفت تو پیشوای این مردمی و مردم باید به تو اقتدا کنند، اگر تو فرزندت را ذبح کنی، مردم نیز به تبعیت از تو فرزندانشان را ذبح خواهند کرد. ابراهیم با پیرمرد صحبت نکرد و چاقو را بر گلوی اسماعیل گذاشت تا او را ذبح کند. در این حال شیطان که از ابراهیم ناامید شده بود نزد مادر اسماعیل رفت و به او گفت مرد کهنسالی را دیدم، آیا او را می‌شناسی؟ مادر اسماعیل گفت او شوهرم ابراهیم است. شیطان گفت همراه او جوانی را دیدم، آیا او را می‌شناسی؟ مادر اسماعیل گفت او فرزندم اسماعیل است. شیطان گفت ابراهیم را دیدم در حالی که جوان را خوابانده و چاقو را بر حنجره‌اش گذاشته و می‌خواهد آن جوان را ذبح کند. هاجر مادر اسماعیل گفت دروغ می‌گویی، ابراهیم مهربان‌ترین مردم است، چگونه می‌خواهد پسرش را ذبح کند! شیطان گفت به خداوند آسمان و زمین قسم می‌خورم که ابراهیم او را خوابانده و می‌خواست او را ذبح کند. مادر اسماعیل گفت چرا می‌خواست او را ذبح کند؟ شیطان گفت ابراهیم گمان می‌کند که خداوند به او امر کرده است. مادر اسماعیل گفت بر ابراهیم شایسته است که پروردگارش را اطاعت کند و امر او را انجام دهد. در این هنگام بر مادر اسماعیل الهام شد که ابراهیم به انجام چنین کاری از طرف خداوند مامور شده است. 🔹 شیطان در حالی که از مادر اسماعیل ناامید شده بود به سرعت به سوی صحرای منا رفت و در حالی که دستان خود را بر روی سرش گذاشته بود می‌گفت خدایا به سبب آنچه که من با مادر اسماعیل کرده‌ام من را مواخذه مکن. کتاب تفسیر قمی صفحه ۵۵۷ الی ۵۵۹ ۱۴ @shahidesarboland_313