۵ نگاهم‌ کرد هیچی نگفت اروم خندیدم و گفتم تمام جوونیم مردونه کار کردم و جمع کردم برای پیریم اگر پا به پام بود میگفتم اره اونم کار کرده تمام عمدگرشو رفت پی عیاشی حالا که پیر شده و دیگه تحویلش نمیگیرن یاد من افتاده؟ چرا بی سرپناهه؟ بره سالمندان اصلا به من ربطی نداره که کجاست و چیکار میکنه توام ی دفعه دیگه خواستی بیای اینجا وساطت بکنی دیگه نیا و فکر کن مادرت مرده من نمیدونم چرا هر غلطی خواسته کرده تمام زندگیم سوختم و خرف نزدم بعدم خودش انتخاب کرد ولم کنه حالا ی کاره یادش اومده زن داره؟ پسرم هیچی نگفت و رفت بچه های دیگه م هم خواستن وساطت کنن اما نذاشتم گفتم من جوون بودم تنها بودم الانم تنهایی میخوام الان چند ماهی گذشته و دیگه کسی نخواسته راهش بدم خبر دارم پسر بزرگم بهش ی خونه داده و عروسامم براش غذا میبرن حقشه من زحمت کشیدم نشستم خانمی میکنم اونی که ول چرخید الان اواره سفره بچه و عروسه ❌❌