۴ سعید با خوشرویی به مهمونهاش خوش امد گفت که مادر و خواهرش شروع به ناسزا گفتن به من کردند و جریان کاپشنی که توی کمددیواری قایمش کرده بودم رو با اب و تاب تعریف کردند و گفتند همسایه ها چندبار دیدند که من مرد غریبه میارم توی خونه و اتفاقا با اماری که داده بودند همین کاپشن تن یکی از اون غریبه ها بوده،،،،، سعید با ناباوری به من و اونها نگاه میکرد و هرلحظه نگاهش رنگ خشم میگرفت بعدش به حالت حمله به خواهرش پرید و یکی توی دهنش زد و گفت تو غلط میکنی به زن من تهمت میزنی از سه ماه پیش که مدام به زنم تهمت میزدید یمدت مجبور شدم مدام مرخصی بگیرم و بیام دم خونه تا هانیه رو تحت نظر قرار بدم بعدم برای خونه دوربین مداربسته نصب کردم و...