عموش با خنده و قهقهه گفت حالا چندتا سکه بابت کادوی عروسی میخواین بدین همسرم گفت من نصف مهریه ی عروسم رو که حقش بود پرداخت کردم، حق دیه ای که برای اون تعیین شده هم محفوظه هروقت کارهای بیمه انجام بشه به خودش میدن،دیگه فکر نمیکنم حق و حقوقی مونده باسه که بهش بدیم،که عموش با حفظ همون خنده گفت منظورم کادوی سرعقده بهرحال قبلا عروس شما بوده الان شماهم باید یه تیکه طلا یا سکه بهش بدید،همسرم دستش که رفت روی قلبش همونجامن گوشی رو ازش گرفتم با احترام به دوستش گفتم اقا پرویز توروخدا مراعات دل پدرو مادر داغدار رو بکنید ما هنوز داغدار بچه مونیم شما از ما کادو میخواین،ملینا از بعد جهلم محمد علی حتی احوالی از ما نپرسیده الان چه حق فزرندی به گردن ما داره، ان شاالله که خوشبخت بشه دخترتون که خدا شاهده حاجت قلبی ماهم همینه ...دیگه بیشتر ازین نمک به زخم ما نزنین ما هرچی نجابت میکنیم شما بیشتر متوقع میشین.،،،الهی هیچوقت داغ جوون نبینین که بفهمی حال شوهرم الان چجور شده، ✍ادامه دارد... ⛔️ 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃