♨️💠♨️💠♨️💠♨️💠♨️ 🔴خاطرات شهید منوچهر جهانبخشی ✳️برادر کوچک شهید که همراهشان در جبهه بودند میگوید: ما با هم بودیم ولی منوچهر در خط مقدم و آرپی جی زن بود.من چند روز قبل پایم آسیب دیده بود و باندپیچی شده بود، وقتی برادرم از من خداحافظی کرد و به جلوی خط رفت به سفارش پدرم که مرا به او سپرده بود نگذاشت من به جلو بروم وخودش رفت. 💢 بعد به گفته خود شهید وقتی دشمن حمله میکند و اوآرپی جی میزند چند دقیقه بعدش یک تیر به دستش و یکی به پایش و یکی هم از کنارسرش عبور میکند ولی با این مجروحیتها روی خاکریزها یک نفر را میبیند که پایش باند دارد و فکرمیکند برادرش است. 🌀وقتی به جلو می آید که کمک کند میبید او نیست. باز هم به جلوتر میرودکه بقیه بچه ها را به عقب برگرداند که چند عراقی را میبیند سمتش آمده و میخواهند شهیدش کنند که این کار را نمیکنند و او را به اسارت میبرند. 💫مدتی خانواده از او بی اطلاعند و میگویند شهید شده ولی با فیلمی که صلیب سرخ از تلویزیون نشان میدهد می فهمند ایشان اسیر شده است .بعد با هم مکاتباتی میکنند یعنی از طریق هلال احمر برایش نامه مینویسند. 🍁بعد از قبول عهدنامه اسرا به آغوش خانواده بازگشتند. در صورتیکه چهره ای کاملا تغییر کرده موهای جوگندمی و اندامی نحیف که حاصل جراحات در دوران اسارت بوده. به گفته شهید عراقی ها ایشان و بقیه اسرا را چند بار به زیارت آقا امام حسین برده اند ولی با وجود اندام لاغر و ضعیفش با بقیه اسرا بسیار شکنجه شدند. 💥 عملیات حاج عمران از سخت ترین عملیات ها بوده که هرکس در آن گردان بوده به جز ۱۰ یا ۱۵نفر دیگر زنده باز نگشتند. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─