#طرفدار و عهده دار حقوق بشر فقط قرآن مجید است
پست دوم
بفرماييد حساب برسيم و چه خوب است مرد حساب باشيم : يكى از خطبه هاى نهج البلاغه آن خطبه اى است كه در آن داستان حديده محماه است كه خطبه دويست و بيست و دو نهج است . اين خطبه شريف يك رشته كلمات امير كلام عليه السلام در غايت ارتباط و انسجام در پيرامون يك موضوع است . فرمود :
سوگند به خدا , اگر در حال بيدارى بر خار سعدان شب به روز آورم , و در حال دست و گردن بسته در غلها كشيده شوم , نزد من دوستتر است از اينكه خدا و پيامبرش را در روز رستاخيز بنگرم در حالى كه به بنده اى ستمكار و كالايى را به زور ستاننده باشم . چگونه ستم كنم احدى را براى نفسى كه , شتابان به سوى پوسيدن و كهنه شدن , باز گشت مى كند و مدت حلول آن در خاك دراز است .
سوگند به خدا عقيل[ عقيل برادر آن جناب بود] را ديدم كه بيچيز بوده است , تا آنكه از من يك من از گندم شما درخواست كرده است . و كودكانش را ديدم از تهيدستى رخساره شان نيلگون بود . چند بار به نزد من آمد و همان گفتار را تكرار و تاكيد مى نمود . به سوى او گوش فرا داشتم . گمان برد كه من دينم را به او مى فروشم . و راه خودم را ترك مى گويم , و در پى وى مى روم . پس پاره آهنى را گرم كردم و او را به بدنش نزديك گردانيدم , تا بدان عبرت گيرد . پس چون شتر گر گرفته از رنج آن ناله برآورد , و نزديك بود كه از آن پاره آهن بسوزد , بدو گفتم اى عقيل , زنان گم كرده فرزند ترا كم بينند , آيا از پاره آهنى كه انسانى آن را براى بازى خود گرم كرده است ناله مى كنى , و مرا به آتشى كه خداوند جبار براى خشم خود برافروخت مى كشانى ؟ آيا تو از رنج اين آهن سوزان ناله مى كنى , و من از زبانه آتش جبار ناله نكنم ؟
@shakhehtoba