. سال ۱۳۶۳، دیدار و مصاحبه با مرحوم علامه حسنزاده، در منزل ایشان. ماجرای عکس از این قرار است که من با نشریه پیام انقلاب کار میکردم و مقالات ادبی ومناسبتی می نوشتم. مجله بخشی برای مصاحبه با شخصیتهای اخلاقی و حوزوی داشت. من و جناب سعیدی برای مصاحبه رفتیم خونه علامه، درهمین کوچه ممتاز توی صفائیه، خونه ای قدیمی با حیاطی کوچک وقشنگ. آقای سعیدی هم مسئولیت نظارت محتوایی بر مجله داشت. پیش استاد که محضرش با صفا بود و خودمانی، ساعتی نشستیم و حرف و حدیث هایی که جزئیاتش یادم نیست، گذشت؛ سی وهفت سال از آن میگذرد. آخرکار گفتیم عکس یادگاری هم بگیریم؛ رفتیم حیاط و پشت به دیوار، به عنوان بک گراند (پسزمینه)، عکس گرفته شد. ازآن پس هم، مکرر استاد را در خیابان صفائیه، درحالیکه پیاده به خانه میرفت می دیدم، سلامی ازمن، ولطفی از سوی او. چندسال اخیر که بیمار بود واغلب درتهران، هر وقت آقازاده شان را می دیدم جویای حالشان میشدم، تا اینکه سرانجام خبرتلخ کوچ اورا، از این سرای فانی به نشئه‌ی باقی، شنیدم. در اربعینش، درود و سلام به روح لطیف و ظریف و شریفش می فرستم. . . . . . ، .