نیمه شبی در حال گشت زنی در محل بودیم که رسیدیم جلوی منزل داماد آقا سعید اینا. همون موقع متوجه شدیم یک ماشین آریا که خانواده در آن نشسته، آن موقع شب خراب شده. آن شب، شب خیلی سردی بود. رفتیم جلوتر، سعید اورکت کره ای اش را در آورد و آن را به همراه اسلحه کلاشی که دستش بود، به من داد و مشغول تعمیر آن ماشین شد . حدود ده دقیقه، یک ربع روی آن کار کرد و ماشین را درست کرد. صاحب ماشین پول تعارف کرد و سعید در جواب گفت؛ برای امام و رزمنده ها صلواتی بفرستید. راننده و خانواده اش خیلی سعید را دعا کردند و خوشحال به مسیر خود ادامه دادند. راوی؛ آقای ناصر __________ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi