. استاد سیدی‌مون که خدا شبیهاش رو زیاد و تکثیر کنه بین استادای دانشگاه، می‌گفت من مخالفم با اینکه کسی به امام رضا بگه سلطان! استدلالش هم این بود که توی ذهن مردم، توی اون پستوهای فکری و دلیِ ملتِ ایران، یا به قولی حافظه‌ی تاریخی‌شون، سلطان یعنی یک شاهِ متکبرِ دیکتاتورِ از دردِ مردم بی‌خبر! چون تا بوده، سلاطینِ ایران این شکلی بودن... می‌گفت این واژه بارِ تاریخیِ منفی داره و چرا باید به هشتمین امام نسبت داده بشه؟! امروز توی صفِ عدسی‌های صبحانه‌ی حرم یاد استاد سیدی و این استدلالش افتاده بودم. سالیانِ سال امام رضا جان، سلطانِ ثروتمندِ سفره‌داری بود که درِ سفره‌خونه‌هاش به روی همه بسته بود و کسی نمی‌دونست که چجوری میشه به اون طرفِ ورودیِ مهمانسرا راه یافت! اصلا معلوم نبود ژتونِ غذای حضرتی چطور و از کجا گیر میاد و پا گذاشتن توی مهمونخونه‌ی حضرت شبیه یک افسانه بود و کسی اگه غذای حضرت خورده بود بعدش تا یک سال می‌تونست انگشت فرو کنه تو چای فک و فامیل و در و همسایه که چایی‌شون تبرک بشه. سالها توی حرم نمی‌شد چشم روی هم گذاشت، مسافرِ خسته‌ی بی‌پناهی که فقط اومده بود یک تُکِ پا سلطان رو ببینه و باز برگرده شهر خودش، و تو مشهد جایی رو جز حرم نداشت، با تمام خستگیِ راه و کوفتگیِ مسیر، هر جای حرم که بود اگه حتی یه لحظه چشم روی هم می‌گذاشت چوب‌پرِ خادما تا دسته، توی دماغ و چش و چالش فرو می‌رفت تا خواب از سرش بپره. و خب این حرم و با این سیستمِ حکومت‌داریش به حرمِ سلطان می‌خورد، همون سلطانی که استاد سیدی می‌گفت! تا اینکه تولیتِ آستان افتاد دست آقای رئیسی. اول از همه جای خواب بود که واسه زائرا تدارک دیده شد، رواق‌های زیرزمین رو اختصاص دادن به خوابیدن و رمق گرفتنِ زائرای خسته، بعد قوانین سخت‌گیرانه برای ایام خاص لغو شد، شب و روزهای ولادت و شهادت که عموما زائر از همه جای دنیا هست، خوابیدن حتی در مرکزی‌ترین نقطه‌ی رواق امام هم دیگه ممنوعیت نداشت! در مرتبه‌ی بعد درِ مهمانسرا به روی زائرها باز شد، خادما اومدن تو جاده‌ها، جلوی ماشینا و اتوبوسا رو می‌گرفتن و به هر چی مسافر بود نفری یه ژتونِ حضرتی می‌دادن، ذوق بود که تو دلِ مردم می‌ریختن، توی اون سه سال تقریبا هر کی اهل هر جای ایرانم که بود لااقل یه بار غذای حضرتی رو خورده بود. بعدش هم که چایخانه‌ها راه افتاد و اصلا در مهمونسرا بدون ژتون و این بند و بساطها به روی همه باز شد. همه، هر کی که پاشو می‌ذاشت تو حرم، قدِ یه چایی هم که شده پای سفره‌ی سلطان مهمون می‌شد... از زائرشهرِ رضوی هم که نگم، که دقیقا شد مصداقِ کاروانسرای کریمِ اصیلِ شهر که برای مهمون‌داری همیشه مهیا بود... آقای رئیسی معنیِ سلطان رو عوض کرد، اون سیستمِ متکبرِ به مردم بَهانَده رو تبدیل کرد به خانه‌ی کریمِ رئوفی که پای خستگی و دلتنگی و حتی گرسنگیِ زائر می‌نشست و خب واقعیتِ امام هم همین بود... آقای رئیسی برای همه‌ی آدمها از حرم خاطره‌ی خوش ساخت و دلِ همه رو قدِ یک چای نبات و یک چرتِ پاره‌نَشونده، به حرم گرم کرد! آقای رئیسی به گردنِ ما حقِ اصلاحِ ذات‌البِین داره! بین ما و امامِ رئوفمون رو درست کرد، قطب‌نمای حرم رو تنظیم کرد و کاری کرد که هیچ کس فکر نکنه تو قصرِ سلطانه بلکه هر کی که میاد کاملا احساس کنه تو بغلِ امامه... ✍ملیحه سادات مهدوی رحمت بهت مردی که چند روزه یه ایران دلتنگته https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a ❌ با احترام به جهت رعایت حق مولف نشر مطالب بدون نام نویسنده و لینک کانال جایز نیست🙏🌱