روزی همینجا، دختربچهها، قرمزپوش و هلهلهکنان به پیشواز کاروانی اومده بودن که اهلش رو خارجی خطاب میکردن.
در و دیوار رو آزین بسته بودن و خندهکنان شیرینی و شربت به هم تعارف میکردن و جواهرات و زینتهاشون رو به سر و گردن بسته بودن تا هم جشنشون پر پیمونتر بشه و هم دل بچههای کاروان رو بسوزونن.
اما حالا همینجا، این دختربچهها سیاهپوش و عزادار، به پیشواز زائرا میان و لقمههایی رو که حتی از خودشون دریغ میکنند رو در دهان زائرا میذارن، هیچ دختری زینت نمیبنده و هیچ خندهای به قاه قاه مستانه بلند نیست.
این دگرگونیِ عمیق، این زیر و رو شدنِ آدمها، این تحولِ هزار و چهارصد ساله، حاصل زحمتهای عمه جانِ کاروانه.
عمهای که اگه نبود، زمین همون هزار و چهارصد سال پیش اهلش رو بلعیده بود!
عمهای که اگه نبود....
نَه! اصلا نمیشد که عمه نباشه، اصلا خدا یک جهان رو آفریده تا یک عمه رو به رخ بکشه.💚
جانها به فدای عمهای که طاق عرش جای کمی براشه اما با این وجود این شبها و روزها زنجیر اسارت بسته به پاشه.💔
نویسنده:
ملیحه سادات مهدوی
عکاس: فاطمه قنواتی
#مای_بارد
مای بار: رسانهی اربعینیِ شراب و ابریشم
🌱
https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a