سلام افسون هستم ازیه خانواده ی۶نفره که دوتابرادردارم یه خواهر با اینکه درد داشتم ولی سعی میکردم خودم رو خوب نشون بدم شاید اروم بشه ولی فایده نداشت من رو سفت بغل کرده بود گریه میکرد میگفت چراچیزی بهش نگفتم .وقتی فهمیددبابا میدونسته حسابی بهم ریخت هرچی ازش خواستم این موضوع روکش نده بیخیالش بشه گوش ندادگفت باپدرت کاردارم وزنگ زدبهش..تاپدرم جواب دادشروع کردفحش دادن بهش میگفت محاله دیگه برگردم تواون خونه توبمون بچه هات کم مادری نکردم براشون اماتوحق پدری روبرای بچه هام به جانیاوردی سالها حرف توهین خودت بچه هات روتحمل کردم بخاطراشتباه افسون اماازامروزدیگه کوتاه نمیام.من ازحرفهای مادرم سردرنمیاوروم یعنی چی بچه هات!؟مگه ماهمه بچه هاش نبودیم!؟مادرم فقط جیغ میزدمتوجه نمیشدم چشه وقتی تلفن روقطع کردنفس نفس میزدمیترسیدم هر آن سکته کنه گفتم مامان بخدامن خوبم چرا اینجوری میکنی به باباحق میدم از دستم ناراحت باشه توبخاطرمن زندگیت رو خراب کنی..مامانم باگریه گفت توازیه چیزهای خبرنداری.. ادامه در پارت بعدی 👇 ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈