کویر تشنه شده قـلبم، ای سحاب! بیا تمـام زنـدگی‌ام بی‌تو شد سـراب؛ بیا هزار جمعه گذشت و نقاب نگشودی به جان فاطمه این جمعه بی‌نقاب بیا مـباد آنکه بـیـایی و مـرده بـاشـم من شتاب کن که اجل می‌کند شتاب؛ بیا گذشت عمر و ندیدم تو را به بیداری کرامتی کن و امشب مرا به خواب بیا به کوچه کوچۀ شهرم ز خون دل همه‌شب بـرای آمـدنـت ریـخـتـم گـلاب؛ بــیـا گـنـاه من ره دیـدار بـسـته بر رویـم تو بـهـر دیـدن من از رهِ ثـواب بـیـا غروب جمعه شده، بی‌تو روزهای دلم به صبح جمعـۀ من همچو آفـتاب بیا به دردهای به حـیـدر نگـفـتـۀ زهـرا به نـالـه‌های سـحـرگـاه بـوتـراب بیا به سینه‌ای که شکست از سُم ستور، قسم به صورتی که شد از خونِ سر خضاب بیا سرشک دیدۀ "میثم" به سیل شد تبدیل هـنـوز نـالـۀ او مـانده بی‌جـواب؛ بیا 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7