رفته بودم بيمارستان، آبميوه و كيک خريدم، يه پسره هم نشسته بود كنارم ديدم داره نگاه ميكنه دلم سوخت برای اونم خريدم، يخورده بعد، مادرش اومد داد زد كدوم احمقی برات كيک و آبميوه خريده! (پسرش رو آورده بود برای آزمايش بايد ناشتا ميبود) من نفهميدم چطوری فرار كنم😂😂 خلاصه اینکه بعضی گرسنگی و تشنگی ها به صلاحه آدمه😁 حرف خدا رو گوش کن و روزه بگیر✋ 💠 دین و احکام رو از «شیخ شوخ» به زبون طنز یاد بگیر😁 https://eitaa.com/joinchat/2173304844Cba04cfe9be