﷽ تاریخ ازدواج پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت خدیجه(سلام الله علیها) دهم ربیع الاول 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺 در آن زمان که مردم مکه، از راه تجارت امرار معاش می‌کردند. خدیجه(سلام الله علیها) نیز از آنجا که از ثروتمندان مکه و کارهای تجارتی می‌کرد و چندین شتر در دست کارگزاران او بود که در اطراف کشورهایی مثل شام، مصر و حبشه، رفت و آمد و داد و ستد داشت، وقتی آوازۀ درستی و امانتداری و خوش خلقی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را شنید و لقب "محمّد امین" را از او دید، در پی مذاکراتی که با ابوطالب، عموی پیغمبر(علیهماسلام)کرد "محمد امین" را در کاروان تجارتی خود، در امور مربوط به داد و ستدهایش انتخاب کرد و از آن پس پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) در دوران جوانی در سفرهای تجارتی برای حضرت خدیجه(سلام الله علیها) سود فراوانی بدست آورد. در سفری که پیغمبر برای تجارت به شام رفت، حضرت خدیجه غلام خود "میسره" را همراه او کرد و دستور داد تا همه جا، او را همراهی و مراقبت نماید، در شهر بصری در نزدیکی شام به راهبی به نام "نسطورا" برخورد کردند که او به غلام، از آیندۀ پیغمبر و نبوّت او خبر داد و از طرفی سود بسیاری عاید آنها شد که تا آن موقع، در هیچ سفری به این اندازه نبود. بعد از برگشت از شام، میسره، احوالات سفر و گفتار راهب و مشاهداتش را که از عظمت و معنویت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم)بود، برای خدیجه (سلام الله علیها)تعریف کرد و از همین جا بود که او را مشتاق همسری با "محمّدامین" نمود و با وجودی که مردان ثروتمندی از قریش چون "ابوجهل بن هشام" و "عقبة بن ابی معیط" از او خواستگاری کرده بودند، ولی خدیجه که شیفتۀ درستکاری و امانتداری و مکارم اخلاقی و جهات معنوی او شده بود، خود پیشنهاد ازدواج داد و برخلاف سنت های ازدواج در میان اعراب جاهلی آن زمان، مال و ثروت زیادی از دارائی‌اش را به محمّدد(صلی الله علیه و آله و سلم) هدیه کرد. محمّدامین(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز این پیشنهاد را پذیرفت. مرحوم شیخ صدوق(ره) در كتاب «من لايحضره الفقيه» و شيخ كلينى(ره) در كتاب شريف «كافى» با مقدارى اختلاف، خطبۀ عقدى را كه‌ بوسيلۀ ابوطالب(علیه السلام) ايراد شده نقل كرده‌‌اند كه متن آن طبق روايت‌ شيخ صدوق(ره) اين گونه است: «الحمدلله الذى جعلنا من زرع ابراهيم و ذرية اسماعيل، و جعل لنا بيتا محجوجا و حرما آمنا يجبى اليه ثمرات كل شى‌ء، و جعلنا الحكام على الناس فى بلدنا الذى نحن‌ فيه، ثم ان ابن اخى محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب‌ لايوزن برجل من قريش الا رجح، و لايقاس باحد منهم‌ الا عظم عنه، و ان كان فى المال قل، فان المال رزق حائل ‌و ظل زائل، و له فى خديجه رغبة ولها فيه رغبة، والصداق‌ ما سالتم عاجله و آجله، وله خطر عظيم و شان رفيع و لسان‌ شافع جسيم‌. يعنى: سپاس خداي را كه ما را از كشت و محصول ابراهيم و ذرّيۀ اسماعيل قرار داد و براى ما خانۀ مقدسى را كه مقصود حاجيان است و حرم امنى است كه ميوۀ هر چيز بسوى آن گرد آيد بنا فرمود و ما را در شهرى كه هستيم حاكمان بر مردم قرار داد. سپس برادرزاده‌‌ام محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب(صلی الله علیه و آله و سلم)مردى ‌است كه با هيچ يك از مردان قريش هم وزن نشود جز آن كه از او برتر است، و به هيچ يك از آنها مقايسه نشود جز آن كه بر او افزون ‌است و او اگر چه از نظر مالى كم مال است ولى مال پيوسته در حال دگرگونى و بى‌ ثباتى و همچون سايه‌اى رفتنى است و او نسبت‌ به خديجه(سلام الله علیها) راغب و خديجه(سلام الله علیها) نيز به او مايل است و مهريۀ او را نيز هر چه نقدى و غيرنقدى بخواهيد آماده است و محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم) را داستانى بزرگ و شأنى والا و شهرتى عظيم خواهد بود. و در كتاب شريف «كافى» اين گونه است كه پس از اين خطبه‌ عموى خديجه(سلام الله علیها)خواست‌ به عنوان پاسخ ابوطالب(علیه السلام) سخن بگويد ولى به‌ لكنت زبان دچار شد و نتوانست، از اين رو خديجه(سلام الله علیها) خود به سخن ‌آمده گفت: عموجان اگر چه شما به عنوان گواه، اختياردار من هستى،‌ ولى در اختيار انتخاب من، خود شايسته ‌تر از ديگران ‌هستم و اينك اى محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) من خود را به همسرى تو درمى‌آورم و مهريه نيز هر چه باشد به عهدۀ خودم و در مال‌ خودم خواهد بود، اكنون به عموى خود (ابوطالب) دستور ده تا شترى نحر كرده و وليمه‌ اى ترتيب دهد و به نزد همسر خود آی!