بهشت اهل ولا شد مدینه با زینب پُر از سرور و صفا شد مدینه با زینب اگر دوباره بُوَد گلشنی تماشائی چو گل شکفته و واشد مدینه با زینب همین نه بیت ولایت از اوست نورانی کـه غرق نور خدا شد مدینه با زینب ز بس که گل به نثارش ز عرش افشاندند شکوفـه زار وفـا شد مدینه با زینب به خط نور نوشته‌ست بر فلک جبریل که جلوه گاه خدا شد مدینه با زینب ز فیض جلوه‌ای از آفتاب شرم و عفاف محیط شرم و حیا شد مدینه با زینب حسین چون به روی زینبش تبسّم کرد ز بند غُصه رها شد مدینه با زینب به اشک و آه و مناجات فـاطمه سوگند حریم سبز دعا شد مدینه با زینب قسم به کعبه و زمزم به مروه و به صفا کـه قبلگاه ولا شد مدینه با زینب به سوی کعبۀ توحید اگر که ره پوئی بیا که قبله نما شد مدینه با زینب سری بزن به مدینه«وفائی» و بنگر که باغ خاطره‌ها شد مدینه با زینب (سید هاشم وفائی) گوشواره:یا حضرت زینب(4)