امام حسین (ع) فرمود خدا بكشد جماعتى راكه ترا كشتند، چه چيزايشان را جرى كرده كه از خدا و رسول نترسيدند و پرده حرمت رسول(ص) را پاره کردند، پس اشك از چشمهاى نازنينش جارى شد وگفت : اى پسرم! عَلَى الدُّنْيا بَعدَك الْعَفا؛ بعدازتو خاك بر سر دنيا و زندگانى دنيا. دراين وقت حضرت زينب (س) از خیمه بيرون آمد وبا اضطراب و سرعت به سوى بدن على اكبر(ع)دوید و بر پسر برادرگریه مى كرد، تا به علی(ع) رسید وخودش را بر روى او انداخت، امام حسین (ع)سر خواهر را از روى بدن علی (ع)بلند كرد و به خيمه اش باز گرداند و رو كرد به جوانان هاشمى و فرمود كه بدن برادر خود را؛ بردارید و آنها آمدند و به خیمه بردند.