حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم ________________ عجب ظلمی،عجب رنجی،عجب کشتار آرامی چه قربانگاه خونینی عجب حجی چه احرامی به یاد کاروان خسته ای در کنج ویرانه بخوان با من عجب شامی عجب شامی عجب شامی ... گیاه هرز صهیون ریشه کن می گردد از این پس چه زهرآگین سرآغازی ، چه پر ذلت سرانجامی به دست خویش کندی گور خود را آی اسرائیل به خون کودکان سوگند، تو افتاده در دامی میان سفره‌ی این جنگ تنها ترکش و زخم است برای لحظه‌ی افطار، جز غم نیست اطعامی ... به جای بارش باران، چرا هر لحظه می‌بارد گلوله از زمین و، از هوا موشک، چه ادغامی سخن از جان آدم‌هاست باید مرد از این داغ خبرها را رصد کردم، چه اعدادی چه ارقامی عدالت از نفس افتاده در دنیای پوشالی عدالت کو، عدالت کو، فقط مانده از آن نامی پس از این ظلم بی مقدار، آیا شبهه ای مانده است پس از این ظلم بی پایان، مگر می ماند ابهامی ✍شعر از:روح_الله_گائینی 👈تبدیل به نوحه شده است.