«برای سید شهیدان اهل قلم » تو از آغاز نامی آشنا نه! با خود ماآشنا بودی رها،آزاد، بی‌پیرایه،نامانوس با دنیای ما بودی غرور نام‌و نان را در خودت کشتی که برخیزی تو اصلا اهل اینجاها نبودی مبتلا بودی شکستی قفل‌های این حصار تنگ دنیا را گسستی بندهای هر تعلق را رها بودی گذشتی از تمام کوچه های الفت اینجا گذشتی از شکوه زندگی،بی ادعا بودی نبود اصلا زمین جولانگه پرواز شاهین ها همیشه در مسیر فتح قلب و قله ها بودی روایت کرده ای از فتح های تازه ای در خون تو از نسل شقایق های سرخ سر جدا بودی قلم تنها صدای ماندگار درد انسان است تو پژواک بلند و دلنشین این صدا بودی سفر،آری سفر باید که طرحی نو دراندازی ولی اینبار در اروندنه،در فکه نه،در کربلا بودی عبور از مرگ تنها راه پیش پای مردان است تو در دنیای ما باقی و فانی در خدا بودی