🔹عنایت حضرت معصومه علیها السلام
👤جناب آقای سید محمد احمد زاده نقل کردند:
زمانی مبتلا به یک بیماری در ناحیه صورت شدم به طوری که صورتم کج شده بود و هنگامی که آب می نوشیدم از اطراف دهانم بیرون می ریخت در آن موقع از آقای مجتهدی خبری نداشتم و نمی دانستم کجا هستند، پس به منزل ایشان رفته و درب را زدم ، شخصی درب را باز کرد، هنگامی که سراغ آقا را گرفتم گفت آقا نیستند، مأیوسانه و ناراحت به طرف منزل بازگشتم ، در بین راه که از کنار حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام عبور می کردم به حضرت عرض کردم سیدی و مولای اگر همه ی درب های عالم بسته باشد درب خانه ی شما به روی همه باز است و به منزل رفتم.
بعد از مدت کوتاهی همان شخصی که درب منزل را به رویم بسته و گفته بود آقا نیستند به منزل ما آمد و گفت آقای مجتهدی همین حالا با شما کار دارند، فوراً برخاستم و به منزل آقا رفتم هنگامی که خدمتشان رسیدم مرا بوسیده و بسیار اظهار محبت نمودند.
آنگاه فرمودند: آقا سید محمد، حواله ی شما در قم است به حرم بی بی فاطمه ی معصومه علیها السلام بروید انشاالله خوب خواهید شد.
طبق فرمایش آقا به طرف قم حرکت کردم، در بین راه با برادرم برخورد کردم ایشان از من پرسید چرا صورت شما به این حالت درآمده؟
گفتم: چیزی نیست.
گفت: باید به دکتر مراجعه کنیم، گفتم : می خواهم نزد دکترِ حقیقی بروم.
مجدداً پرسید: دکترِ حقیقی کیست؟ گفتم : حضرت معصومه علیها السلام.
به هر ترتیب به حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام مشرف شدم و عرض کردم بی بی جان! سلامِ گرمی از طرف برادرتان آورده ام و به قدری منقلب بودم که هیچ چیز نمی فهمیدم در آن حال به کنار ضریح مطهر رفته و صورتم را به ضریح مالیدم و عرض کردم بی بی جان اگر صورتم خوب نشود تا هر مدتی که باشد اینجا می مانم و ضریح را دور زدم ، در این موقع به شدت منقلب شدم به حدی که نتوانستم تحمل کنم و آنجا بمانم لذا به طرف ایوان طلا حرکت کردم در آن حال که گریه می کردم سرم به طرف بالا بود ناگهان خود را در آینه های حرم مطهر مشاهده کردم دیدم صورتم به شکل اول بازگشته است.
به طرف صحن رفته و صورتم را شستم، مقداری آب نوشیدم و متوجه شدم که کاملاً خوب شده ام و حضرت معصومه علیها السلام مرا شفا داده اند. از بی بی تشکر کرده و عرض کردم من میهمان شما هستم و بسیار گرسنه ام کسی را هم نمی شناسم، عنایتی بفرمایید، ناگهان دیدم شخص ناشناسی دستی بر سر شانه ام زد و گفت: آقا سید محمد یک ساعت است که به دنبال شما می گردم، به او نگاه کردم، دیدم اصلاً او را نمی شناسم، اما او از کجا مرا می شناخت نمی دانم؟!
سپس همراه آن شخص به منزلشان رفتم و بعد از صرف ناهار، ایشان فرمودند: هر چند روز که بخواهید در منزل ما میهمان بی بی حضرت معصومه علیها السلام هستید.
📚لاله ای از ملکوت ، جلد اول ، صفحه ۳۲۲
@shia12t