eitaa logo
معرفی اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات شیعه
10.2هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
73 فایل
جهت همکاری در معرفی اساتید و برای معرفی کردن اساتید اخلاق و عرفان و ادرس و مکان جلساتشان ، جهت معرفی در کانال، میتوانید به آیدی زیر پیام بدهید: @montazar113113 ⛔️کپی بدون ذکر منبع ، مطالب کانال معرفی اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات شیعه ،حرام است.
مشاهده در ایتا
دانلود
9.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻مراقب رفتارمان در حرم اهلبیت علیهم السلام باشیم 🔻به نیابت از امام عصر عجل الله فرجه نوکری کنیم!! 🎙حاج اقای بندانی نیشابوری @shia12t
معرفی اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات شیعه
معرفی سید محمد احمد زاده ، شهر #مشهد : 🔻ایشان از اهل معنای مشهد هستند. ایشان همچنین از دوستان شیخ
◾️انالله و انا الیه راجعون◾️ حاج سید محمد احمد زاده ، دار فانی را وداع گفت. گفتنیست ایشان از اهل معنا مشهد و از مراودین شیخ جعفر آقای مجتهدی بودند @shia12t
🔻نشان یار جناب آقای سید محمد احمدزاده معروف به دندانساز، از اهالی مشهدمقدس تعریف کردند:یک روز که به حرم مطهر حضرت رضا(ع) مشرف شده وپشت پنجره ی فولاد ایستاده بودم، یک حالت عجیبی وجودم را فرا گرفته بود به طوری که نمی دانستم چه حالی دارم! دراین هنگام شخص بسیار عجیبی نزدم آمد و کاغذی به دستم داد که روی آن نوشته شده بود: (آن کسی که به دنبالش می گردی آقای مجتهدی است) وفقط در یک کلمه گفت:دیگر مرا نخواهی دید. بنده از شدت هیبتش نتوانستم با او صحبتی بکنم و عقب عقب حرکت کردم و دیگر متوجه نشدم که به کجا رفت! چند روز بعد که سوار اتوبوس بودم و به محل کار خود می رفتم در بین راه ناگهان از داخل چشمم به شخصی در کمال هیبت و وقار افتاد، نه به یک دل، بلکه به صد عاشق جمال او شدم و باخود گفتم ای کاش ممکن بود و پیاده شوم و با او صحبت کنم، لکن او را نمی شناختم و رابطه ای بین ما نبود، اتوبوس هم در حال حرکت بود. به هر ترتیب هنگامی که به محل کارم رسیده و روی صندلی دفترکار نشستم عمیقا در فکر فرو رفته وبه او می اندیشیدم که ناگهان متوجه شدم شخصی از درب اتاق وارد شد و فرمود: بامن کاری داشتید؟! هنگامی که سرم را بلند کردم در کمال تعجب و شگفتی دیدم همان شخصی است که در خیابان او را دیده بودم!! حال ایشان چگونه متوجه شده بودند که من در بین راه شیفته ی ایشان شده بودم و محل کار مرا از کجا می دانستند، نمی دانم!!! سپس بسیار اظهار لطف و محبت نمودند و بدین ترتیب آشنایی من با آقای مجتهدی شروع شد... جلد اول ص۱۱۱ منبع : t.me/sheykhjafar_mojtahedi74/40@shia12t
معرفی اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات شیعه
◾️انالله و انا الیه راجعون◾️ حاج سید محمد احمد زاده ، دار فانی را وداع گفت. گفتنیست ایشان از اهل
🔹عنایت حضرت معصومه علیها السلام 👤جناب آقای سید محمد احمد زاده نقل کردند: زمانی مبتلا به یک بیماری در ناحیه صورت شدم به طوری که صورتم کج شده بود و هنگامی که آب می نوشیدم از اطراف دهانم بیرون می ریخت در آن موقع از آقای مجتهدی خبری نداشتم و نمی دانستم کجا هستند، پس به منزل ایشان رفته و درب را زدم ، شخصی درب را باز کرد، هنگامی که سراغ آقا را گرفتم گفت آقا نیستند، مأیوسانه و ناراحت به طرف منزل بازگشتم ، در بین راه که از کنار حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام عبور می کردم به حضرت عرض کردم سیدی و مولای اگر همه ی درب های عالم بسته باشد درب خانه ی شما به روی همه باز است و به منزل رفتم. بعد از مدت کوتاهی همان شخصی که درب منزل را به رویم بسته و گفته بود آقا نیستند به منزل ما آمد و گفت آقای مجتهدی همین حالا با شما کار دارند، فوراً برخاستم و به منزل آقا رفتم هنگامی که خدمتشان رسیدم مرا بوسیده و بسیار اظهار محبت نمودند. آنگاه فرمودند: آقا سید محمد، حواله ی شما در قم است به حرم بی بی فاطمه ی معصومه علیها السلام بروید انشاالله خوب خواهید شد. طبق فرمایش آقا به طرف قم حرکت کردم، در بین راه با برادرم برخورد کردم ایشان از من پرسید چرا صورت شما به این حالت درآمده؟ گفتم: چیزی نیست. گفت: باید به دکتر مراجعه کنیم، گفتم : می خواهم نزد دکترِ حقیقی بروم. مجدداً پرسید: دکترِ حقیقی کیست؟ گفتم : حضرت معصومه علیها السلام. به هر ترتیب به حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام مشرف شدم و عرض کردم بی بی جان! سلامِ گرمی از طرف برادرتان آورده ام و به قدری منقلب بودم که هیچ چیز نمی فهمیدم در آن حال به کنار ضریح مطهر رفته و صورتم را به ضریح مالیدم و عرض کردم بی بی جان اگر صورتم خوب نشود تا هر مدتی که باشد اینجا می مانم و ضریح را دور زدم ، در این موقع به شدت منقلب شدم به حدی که نتوانستم تحمل کنم و آنجا بمانم لذا به طرف ایوان طلا حرکت کردم در آن حال که گریه می کردم سرم به طرف بالا بود ناگهان خود را در آینه های حرم مطهر مشاهده کردم دیدم صورتم به شکل اول بازگشته است. به طرف صحن رفته و صورتم را شستم، مقداری آب نوشیدم و متوجه شدم که کاملاً خوب شده ام و حضرت معصومه علیها السلام مرا شفا داده اند. از بی بی تشکر کرده و عرض کردم من میهمان شما هستم و بسیار گرسنه ام کسی را هم نمی شناسم، عنایتی بفرمایید، ناگهان دیدم شخص ناشناسی دستی بر سر شانه ام زد و گفت: آقا سید محمد یک ساعت است که به دنبال شما می گردم، به او نگاه کردم، دیدم اصلاً او را نمی شناسم، اما او از کجا مرا می شناخت نمی دانم؟! سپس همراه آن شخص به منزلشان رفتم و بعد از صرف ناهار، ایشان فرمودند: هر چند روز که بخواهید در منزل ما میهمان بی بی حضرت معصومه علیها السلام هستید. 📚لاله ای از ملکوت ، جلد اول ، صفحه ۳۲۲ @shia12t
معرفی اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات شیعه
معرفی حاج ابوالفضل ثقفی ، شهر #قزوین : 🔻ایشان از پیر غلامان حسینی و از دوستان و همراهان شیخ جعفر
▪️انالله و انا الیه راجعون▪️ حاج ابوالفضل ثقفی ، از خوبان شهر قزوین، دار فانی را وداع گفت. گفتنیست ایشان از پیر غلامان حسینی و از دوستان و مراودین شیخ جعفر اقای مجتهدی و مرحوم حاج جلیل زر ابادی بوده اند... 1401-06-31 @shia12t
معرفی اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات شیعه
▪️انالله و انا الیه راجعون▪️ حاج ابوالفضل ثقفی ، از خوبان شهر قزوین، دار فانی را وداع گفت. گفتنیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرحوم حاج ابوالفضل ثقفی از مداحان و پیرغلامان خوش ذوق قزوین بودند.از جمله ویژگی های بارز این مداح و پیرغلام اهل بیت سرزنده بودن و جوان بودن صدای ایشان بود که همچنان با داشتن سن بالا باز هم در مجالس تعزیه و روضه خوانی به ایفای نقش می پردازند. ایشان نتیجه میرزا حسن ثقفی معروف به معین البکاء که از تعزیه خوانان بنام ایران و قزوین بودند می باشد.خانواده ایشان تا چند سال از خادمان و مداحان بزرگ قزوین می باشند. @shia12t
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦صحبت های حاج ابوالفضل ثقفی در مورد برخی از سفارشات و فرمایشات مرحوم شیخ جعفر آقای مجتهدی پی نوشت : حاج اقای ثقفی از خوبان شهر و از مراودین و دوستان مرحوم شیخ جعفر آقای مجتهدی و عبد صالح خدا مرحوم حاج جلیل زر ابادی بوده اند... منبع : instagram.com/qazvin_mostanad 🔻 قرائت بیت هایی از غزلِ منتسب به مرحوم نشاط اصفهانی توسط حاج اقای ثقفی : t.me/shia12t/2260 @shia12t
معرفی اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات شیعه
▪️انالله و انا الیه راجعون▪️ حاج ابوالفضل ثقفی ، از خوبان شهر قزوین، دار فانی را وداع گفت. گفتنیست
🔹بارگاه سوم: تقوا 🔸حالا درست شد آقا جان! 👤جناب آقای حاج میرزا ابوالفضل ثقفی تعریف کردند: حدود سال ۱۳۴۲ که آقای مجتهدی به قزوین آمده بودند، روزی آقای سید غلامحسین ربّانی به من گفتند: بیایید تا به دیدار ایشان برویم. آن گاه با هم به حضور آقای مجتهدی رفتیم. در آن جا بعضی از رفقا گفتند: آقای طهماسبی از آقا و همه ی دوستان که از جمله ، آقای اسفهلانی و مجتهدزاده بودند دعوت کرده اند تا به باغ ایشان برویم . مرحوم طهماسبی بسیار خیّر بودند و در جهت رونق بخشیدن به مراسم مذهبی، کمک های زیادی می کردند.ایشان باغی داشتند که در قسمتی از آن، سردخانه ی بزرگی بود، بالأخره همگی به باغ آقای طهماسبی رفتیم. در آنجا کنار استخر، فرشی پهن کرده بودند و وسایل پذیرایی مهیا بود. یکی از خصوصیت های آقای مجتهدی این بود که به محض شنیدن تکبیر اذان، نمازشان را می خواندند و به نماز اول وقت، بسیار مقید بودند و هنگامی که به نماز می ایستادند حالتی داشتند که در هیچ کس ندیده ام! خصوصاً وقتی به 《 إيّاك نَعبُدُ و إيّاك نَستَعين 》 می رسیدند، تلاطمی وصف ناپذیر بر وجودشان مستولی می شد، گویا خدا را می دیدند و با او حرف می زدند و هر کس این صحنه را می دید مبهوت، به تماشای ایشان می نشست! آقا به هنگام اذان وضو گرفتند ، اما وقتی می خواستند نماز بخوانند اندکی تأمّل کرده و سپس فرمودند: در این جا نمی شود نماز خواند! شخصی از این زمین سهمی دارد و ناراضی است. آن گاه از باغ بیرون آمدند و در کنار جوی آبی که آن جا بود نماز خواندند. هنگامی که ایشان از باغ بیرون رفتند آقای طهماسبی با ظرف میوه ای آمدند و سراغ آقا را گرفتند. به ایشان گفتم : آقا راجع به باغ، چنین مطلبی فرمودند، آقای طهماسبی با شنیدن این سخن، گفتند: فهمیدم،فهمیدم، به جان شما همین فردا می روم و رضایت او را جلب می کنم! و بالأخره آن روز گذشت. سال بعد که آقا به قزوین آمده بودند مجدّدا جناب آقای طهماسبی ایشان و عدّه ای از دوستان را به باغ دعوت کردند. آقا هم دعوت را پذیرفتند و این بار در آن جا نماز خواندند و با حضور ذهن الهیِ خود، پس از انجام فریضه فرمودند: حالا درست شد آقاجان! 📚لاله ای از ملکوت ، جلد دوم ، صفحه 72 @shia12t
معرفی اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات شیعه
▪️انالله و انا الیه راجعون▪️ حاج ابوالفضل ثقفی ، از خوبان شهر قزوین، دار فانی را وداع گفت. گفتنیست
🔹قربانی کردن برای سلامتی حضرت ولی عصر 👤جناب آقای حاج میرزا ابوالفضل ثقفی، نقل کردند: در یکی از شب های چهارشنبه که با آقاى حاج علی حاج‌فتحعلی و بعضی از دوستان به قم مشرف شده بودیم، پس از زیارت حضرت معصومه علیها‌السلام به منزل شیخ جعفر آقای مجتهدی رفتیم. در همان ابتدای ورود، آقا فرمودند: فوراً یک گوسفند تهیه کرده و برای سلامتی حضرت ولی عصر علیه السلام ذبح کنید. بنا به فرموده‌ی آقا سریعاً با آقای حاج فتحعلی به میدان رفتیم و یک گوسفند فربه از نژادی خاص که در آن زمان فراوان بود خریداری کردیم و به منزل آوردیم. آقا فرمودند: آقای ثقفی، این گوسفند را خودتان در همین‌جا ذبح کنید و دعای مخصوص ذبح را هم بخوانید. سپس آقا داخل اتاق رفتند؛ زیرا طاقت دیدن آن صحنه را نداشتند. بعد از قربانی کردن گوسفند فرمودند: آن را چهل قسمت کنید و سرِ کوچه ببرید و به هر کس از آن‌جا عبور می‌کرد یک قسمت بدهید. ما هم دستور آقا را انجام دادیم، سپس به مسجد جمکران مشرف شدیم. صبح که از مسجد بر‌میگشتیم مجدداً به منزل آقا رفتیم و صبحانه را با ایشان خوردیم. در همین بین، مرحوم آقا فخر تهرانی که در اتاقی در همان منزل سکونت داشتند تشریف آورده و گفتند: دیشب در این‌جا چه خبر بوده است؟ گفتیم: چطور؟ گفتند: دیشب دیدم قوچی در این‌جاست و پیوسته از فرط خوشحالی بالا و پایین می‌پرد و می‌گوید: من قربانی حضرت ولی عصر علیه السلام هستم؛ کدام گوسفند مثل من است؟ من مثل و مانندی ندارم! آقای مجتهدی فرمودند: بله آقاجان، حضرت حواله فرموده بودند و قربانی را از ما پذیرفتند. هفته‌ی بعد که مجدداً به منزل آقای مجتهدی رفتیم، آقا فخر با یک گوسفند در ابتدای کوچه ایستاده بودند! وقتی مرا دیدند گفتند: آقای ثقفی، این گوسفند را باید شما ذبح کنید، و من هم گوسفند را ذبح کردم. آقای ثقفی می‌گفتند: برنامه‌ی آقای مجتهدی این بود که هر هفته گوسفندی تهیه می‌کردند و برای سلامتی حضرت ولی عصر علیه السلام ذبح می‌نمودند و پس از طبخ آبگوشت، زائران حضرت معصومه علیها السلام را که به مسجد جمکران مشرف می‌شدند، اطعام می‌کردند. 📚لاله ای از ملکوت ، جلد دوم ، صفحه 94 @shia12t