#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مدح
#شام_غریبان
#ترکیب_بند
قامتِ اقتدار باید بود
شیر ، شیرِ شكار باید بود
پایِ این ساحلِ پُر از امواج
صخرهای استوار باید بود
بر سَرِ سنگریزه پا بگذار
رود نه ، آبشار باید بود
پشت بر پشت، تكیهگاهِ هم
دو سَرِ ذوالفقار باید بود
اَلغَرَض حرفهای ما این است:
آه، زهرا تبار باید بود
مثل خورشید ، سیره زهراست
كه ولایتمدار باید بود
جز در این جادّه قدم مگذار
هرچه داری بیار كم مگذار
ای مدینه بیا به سر بزنیم
ناله از آتشِ جگر بزنیم
پیشِ پرهایِ سرخِ پروانه
تا دَمِ صبح بال و پَر بزنیم
لااقل ما به جایِ مردم شهر
به عیادت رویم و سر بزنیم
یادِ پهلویِ مادرِ گلها
خم شده دست بر كمر بزنیم
نَفَسش در شماره اُفتاده
سر به بیمارِ محتضر بزنیم
روضههایِ نگفته را گوییم
ضجهها را بلندتر بزنیم
وای بر من! بهار را كُشتند
مادری باردار را كُشتند
كوهی از غم به شانهها مانده
غرقِ خون چشمِ كربلا مانده
هِقهِق و گریههایِ بی نَفَس است
پشتِ این بغضها صدا مانده
پایِ چشمانِ مادری چندیست
نقشِ یك زخمِ بیحیا مانده
چادری كه مدینه روشن كرد
رویِ آن جایِ ردِ پا مانده
زخم بر روی زخم اُفتاده
ردِ خونی به كوچهها مانده
خسته را ، بیپناه را كشتند
مادری پا به ماه را كشتند
رعشه در دست و پایِ بانو بود
لرزهای در صدایِ بانو بود
دختری چادرش به سر كرده
كه پس از این به جایِ بانو بود
سُرفه فرصت نداد بر مادر
نوبتِ لایلایِ بانو بود
سه كفن روی دستهایش داشت
یكی از آن برای بانو بود
و لباسی كه دوخته اما
شاهدِ زخمهای بانو بود
پس از آن یاحسین میگفت و....
روضهخوانِ عزایِ بانو بود
خیسِ اشک از عزایِ پیرهن است
وای بر من ! حسین بی كفن است
مرد تنهای قلههای بلند
مرد سجاده ، مردِ بی مانند
آن كه در شهر شوكت و همت
سكهها را به نامِ او زدهاند
آن كه مدحش خودِ خدا میگفت
لحظههایی كه تیر میافكند
ذوالفقارش اگر كه میچرخید
میگشود از سپاه بند از بند
مِیل اگر داشت با دَرِ خیبر
قلعه را هم زِ جایِ خود میكَند
حال ، شرمنده آب میریزد
رویِ یاسش گُلاب میریزد
شب رسیده ، زمانِ باران است
آتشی در دلِ نِیِستان است
شهر خوابند و خانهای بیدار
خانهای در هجومِ طوفان است
كودكانی كنارِ یك تابوت
رویِ سنگی تنی كه بیجان است
كودكانی فشرده در بَرِ هم
چهرههایی كه زرد و گریان است
نالهها بینِ سینهها مانده
آستینها میانِ دندان است
چند وقتیست مانده بی شانه
گیسوانی اگر پریشان است
چشمها وقتِ گریه میسوزند
سمتِ مادر نگاه میدوزند
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem