وَ فِی الصَّدْرِ لُبانات
إِذَا ضاقَ لَهَا صدْرِی
نَکت الارض بِالکف
وَ أَبدیت لَهَا سِری
فَمهْمَا تنبت الارض
فَذاکَ النبتُ مِنْ بذرِی
💠در سینه رازهایی دارم
هر گاه سینه ام از آن ها به تنگ می آید
با دست بر زمین می کوبم
و راز دلم را برای زمین بازگو می کنم
پس هر گاه زمین گیاهی برویاند
آن گیاه
آن رازِ دل من است....
این شعر را به همراه داستان آن از اینجا بخوانید:
📚منتهی الآمال(محدث قمی)/باب دوم/فصل هفتم/در بیان حالات میثم تمار
📚بحارالانوار، ج۴۰، ص۱۹۹
https://eitaa.com/shobeiri