«زمانی که پسرم به دنیا آمد ، شبی در خواب دیدم، سیدی با لباسی سبز بر بالای گهواره فرزندم ایستاده بود، و آن را آتش گرفته بود ، نگاهی به من کرد و گفت باید ولی را با خودم ببرم، با گریه فراوان اصرار کردم که فرزندم را با خودت نبر زیرا این امید من است، با اصرار فراوان من، از بردن فرزندم منصرف شد اما به من تذکر داد که این کودک، امانتی در دست توست، از آن به خوبی نگهداری کن، تا روزی دوباره برگردم و آن را با خود ببرم، آری بیست سال بعد آن امانت بزرگوار به صاحب اصلی اش برگردانده شد.» 📌راوی : پدر شهید ولی محمدسوسنی غریبوند ┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🕊 (عج) ♡ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای @shohada_masjedsoleiman