شهدای غریب شیراز
#ﺷﻬﻴﺪﺟﻼﻝ_ﺣﺴﻴﻦﭘﻮﺭ #ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﻓﺎﺭﺱ
🌷روی تپه ریشن که تازه آزاد شده بود، راه می رفتم که کس مچ پایم را گرفت. برگشتم، دیدم جلال است. تا کنارش نشستم، دستش را از روی گلویش برداشت و خون با فشار از حنجره بریده اش بیرون زد. مدتی قبل بود. جلال کنارم بود. چیزی توی جیب چپ پیراهنش می گذاشت، برگ جیبش بالا رفته بود. دیدم پشت برگ جیبش یک فشنگ را نقاشی کرده است و در ادامه آن نوشته است: اهلا من العسل! [شیرین تر از عسل] گفتم: جلال دوست داری شهید بشی؟ گفت: خیلی! گفتم: چطور؟ دست روی گلوش گذاشت و کشید گفت: یه تیر بخوره اینجا مثل علی اصغر امام حسین شهید بشم.... با سر به من اشاره کرد که گلویم ترکش خورده؟ با بغض گفتم آره. چند دقیقه بعد به آسمان پر کشید... 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 : @shohadaye_shiraz ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﺪ: http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75