#شعرخوببههمهدیهدهیم#شعر_رضوی
ابیات منتخب از یک غزل:
ابر میخواست زائرت باشد،
آب شد قطره قطره باران شد
نور میخواست خادمت باشد، چلچراغ میان ایوان شد
زندگی زیر پای زائرها،
آروزی قدیمی کوه است
و چه خوشبخت بود سنگی که، آمد و مرمر شبستان شد
حرمت جانْ پناه زائرهاست،
شب شعر تمام شاعرهاست
تا به دعبل دو بیت بخشیدی، شاعران رزقشان فراوان شد
تو همانی که جوهر قلمت،
علم فقه و کلام میسازد
سخنت واژهواژه حرف به حرف، مکتب درسهای ریّان شد
تو همانی که صاحبان هنر،
با دو رکعت نماز بالاسر
از تو مضمون ناب میگیرند،
با تو هر کار سخت آسان شد
محو درس خداشناسی تو،
غرق در خطبهی حماسی تو
دل عُمران صائبی مذهب،
به تو مایل شد و مسلمان شد
ماه در دست راه افتادی،
تو به ما راه را نشان دادی
نقشه را غرق نور کردی و بعد، خاک پای تو نامش ایران شدکشورم صحن انقلاب شماست
چون اباصلت در رکاب شماست
نقشه، لبریز آفتاب شماست همهی شهرها خراسان شد!
#فائزه_امجدیان