eitaa logo
سیدمهدی حسینی رکن آبادی
972 دنبال‌کننده
127 عکس
28 ویدیو
6 فایل
ادب و هنر ولایی به روایت سیدمهدی حسینی نقد و تحلیل شعر ولایی نقد و تحلیل اجرای هنری شعر معرفی جلسات @smahdihoseinir :جهت ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم تقدیم به شهدا و جانبازان مظلوم روحانیت🌹 بگو به جرم چه اینگونه بی هوا زده‌اند؟ به جرم پاکی عمامه‌ات تو را زده‌اند به جرم گفتن قال الامام باقر تو هشام‌ها همگی خنجر از قفا زده‌اند تو هم لباس زُراره، تو هم صدای کمیل تو را به جرم شباهت به انبیا زده‌اند عبا بپوش و به میدان رزم عازم شو که جبهه جبهه شهیدان تو را صدا زده‌اند جهاد در دل حجره، جهاد در دل شهر چقدر بر دل تو زخم آشنا زده‌اند تویی سپیدی لبخند در برابر اخم سلام کردی اگر طعنه بارها زده‌اند بگو که سفره‌ی تو خالی از حرام و ریاسْت بگو که شایعه‌ها تیر در خطا زده‌اند زبیرِ جنگِ جمل زنده است وقتی که به اسم دین به تو یک عده پشت پا زده‌اند تو مثل میثم تمار، سر به دار شدی در این زمانه که اهل نفاق، جا زده‌اند به روضه خوانی بالای منبرت سوگند گریز روضه‌ی ما را به کربلا زده‌اند شادی روح شهدا صلوات🌹
ابیات منتخب از یک غزل: ابر می‌خواست زائرت باشد، آب شد قطره قطره باران شد نور می‌خواست خادمت باشد، چلچراغ میان ایوان شد زندگی زیر پای زائرها، آروزی قدیمی کوه است و چه خوشبخت بود سنگی که، آمد و مرمر شبستان شد حرمت جانْ پناه زائرهاست، شب شعر تمام شاعرهاست تا به دعبل دو بیت بخشیدی، شاعران رزقشان فراوان شد تو همانی که جوهر قلمت، علم فقه و کلام می‌سازد سخنت واژه‌واژه حرف به حرف، مکتب درس‌های ریّان شد تو همانی که صاحبان هنر، با دو رکعت نماز بالاسر از تو مضمون ناب می‌گیرند، با تو هر کار سخت آسان شد محو درس خداشناسی تو، غرق در خطبه‌ی حماسی تو دل عُمران صائبی مذهب، به تو مایل شد و مسلمان شد ماه در دست راه افتادی، تو به ما راه را نشان دادی نقشه را غرق نور کردی و بعد، خاک پای تو نامش ایران شد کشورم صحن انقلاب شماست چون اباصلت در رکاب شماست نقشه، لبریز آفتاب شماست همه‌ی شهرها خراسان شد! ‌‌
جوهر نه! جواز رد شدن از نیل است انگشت نه! خار چشم اسرائیل است از قدرت انتخاب ما می‌ترسند هر برگه‌ی رأی، موشک سجیل است دعوت و پویش
هدایت شده از شعر انقلاب
تنها دلیل دلخوشی‌ها از اشک‌ها، از خنده‌ها، از ما خبر داری هر لحظه از اندوه آدم‌ها خبر داری از کاسه‌های خالی از باران نخلستان از تشنگی، از قحطی خرما خبر داری این روزها تلخ‌اند، اینجا قند کمیاب است حتما خودت از تلخی دنیا خبر داری می‌روید از خاک یمن هر شب عقیقی سرخ از کودکان زخمی صنعا خبر داری شاید در آغوشت گرفتی کودکی را که با گریه می‌پرسد: تو از بابا خبر داری؟ شهری گرسنه در کنار کوهی از الماس از دزد معدن‌های اِفریقا خبر داری شاید نماز صبح گاهی در فلسطینی باران من! از اشک زیتون‌ها خبر داری دیوارهایش را نوازش می‌کند دستت از غصه‌های مسجدالاقصی خبر داری از مرگ گندم‌زار زیر چکمهٔ دشمن از مرگ، از سوغات امریکا خبر داری تنها نه از ما شیعه‌ها، از آه آن هندو وقتی توسل کرد بر بودا خبر داری شاید تو را نشناسد اما درد دل کرده شاید نمی‌بیند تو را، اما خبر داری فانوس‌ها هر شب به دنبال تو می‌گردند با گریه می‌پرسند: از دریا خبر داری؟ یکشنبه‌ها ناقوس با شوق تو می‌خواند از معبدی متروکه و تنها خبر داری هر صبح گنجشکان شکایت می‌کنند از ما از شکوهٔ گنجشک‌ها حتی خبر داری تنها دلیل دلخوشی‌های منی وقتی می‌دانم از حالم همین حالا خبر داری شمشیر صیقل می‌دهی در خیمه‌ات یعنی آری خبر داری تو از فردا خبر داری قانون شعرم را به هم می‌ریزم از شوقت آن صبح زیبا ذوالفقارت را که برداری ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab