eitaa logo
سیدمهدی حسینی رکن آبادی
972 دنبال‌کننده
127 عکس
28 ویدیو
6 فایل
ادب و هنر ولایی به روایت سیدمهدی حسینی نقد و تحلیل شعر ولایی نقد و تحلیل اجرای هنری شعر معرفی جلسات @smahdihoseinir :جهت ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
(1) (فریداصفهانی) بخشی از یک شعر بلند ایران سربلند من، ایران سرافزار ایران هوشیار من، ایران هوشمند ... هرچند داغ‌داری و هرچند خسته‌دل هرچند سوگواری و هرچند دردمند تا دشمن حسود تو از خشم جان دهد، با عاشقان سوته‌دل خود بگو بخند خوش باش ای فلات شهیدان! که دیر نیست دستان شرقی تو، بت غرب بشکنند با خاندان عشق تو را چون ارادت است، خوش باش و شاد زی؛ چو شدی آسمان‌پسند ای پرچم بلند تو با عشق، همنشین وی نام سبزپوش تو چون سرو، سربلند! ما گردی از تو را به صبا هم نمی‌دهیم! هستیم همچو کوه بر این گفته، پای‌بند این بوی کربلاست که مستانه می‌وزد از کاکل سپید دماوند تا سهند زلفی ز دختران تو از شانه عفاف بیرون مباد! تا که پلشتان به هم زنند... ایران بی شهید و شهادت چه ظلمتی است یعنی تو را ز وحشت و ظلمت بیاکنند؟ شمعی ز مهر فاطمه در من شکفت و گفت: ایرانیان پاک....(*)، پروانه منند گفتم: ولی گروهی از اینان...، اشاره کرد محتاج توبه‌اند ولی پاک‌دامنند گفتم: ولی گروهی از اینان...، اشاره کرد کم را فروگذار، بسان پاک‌دامنند ... خاتون صبح، زلف سحر شانه کرد و گفت: برخیز خواب‌های تو هم، سایه‌روشنند با اهل شب، حکایت ظلمات تا به کی؟ با اهل روز، قصه خورشید تا به چند... (*شعر از نظر وزنی مخدوش است؛ شاعر محترم، دچار خطا در قرائت شعر شده است) نکته مهم: در جشنواره شعر فجر سال 1401 شاعر انقلاب، آقای قادر طهماسبی(فرید اصفهانی) قبل از قرائت شعر خود این توضیح را ارائه نمود: سال ۱۳۶۹ خوابی دیدم که برایم معما بود و امسال، این معما حل شد. در این محفل، قسمت‌هایی از غزل جدیدم را می‌خوانم تا راه برای کسانی که می‌خواهند از انقلاب دفاع کنند، باز شود.
(٢) نی خود را بشکن* ! گر شِکَری می‌طلبی برگ از خود بفشان! گر ثمری می‌طلبی خبری نیست که در بی‌خبری نتوان یافت؛ بی‌خبر شو ز جهان! گر خبری می‌طلبی از خودی تا اثری هست، دعا بی‌اثرست! بی اثر شو؛ ز دعا گر اثری می‌طلبی پا به دامن کش* و از هر دو جهان چشم بپوش گر ازین خانه تاریک، دری می‌طلبی صبر چون غنچه به خاموشی و دلتنگی کن گر گشایش ز نسیم سحری می‌طلبی خضر توفیق، پیِ گمشدگان می‌گردد خویش را گم کن اگر راهبری می‌طلبی داد از پرتو خود، بال به شبنم خورشید پا به دامن کش؛ اگر بال و پری می‌طلبی چون شرر دیده روشن ز جهان کن تحصیل اگر از سوخته‌جانان، اثری می‌طلبی خضر چون سبزه زند موج، درین دامنِ دشت پای در ره نه؛ اگر همسفری می‌طلبی... *نی‌شکر: نوعی از نی با ساقه‌های بلند. در داخل آن شیره‌ای وجود دارد که از آن، شکر به دست می‌آورند. * پا به دامن کشیدن: کنایه از سکوت و گوشه‌نشینی اختیار کردن *با حذف سه بیت: صدف آبله باشد کف افسوس تو را تا تو گم‌کرده خود از دگری می‌طلبی دهن خود چو صدف پاک درین دریا کن اگر از ابر بهاران گهری می‌طلبی آب خود صاف کن از پرده گل‌ها صائب گر ز خورشید چو شبنم نظری می‌طلبی
(٣) راز عاشق دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت تا چو خورشید نبینند به هر بام و درت ...بارها گفته‌ام این روی، به هر کس منمای! تا تأمل نکند دیده‌ی هر بی‌بصَرت بازگویم نه که این صورت و معنی که تو راست نتواند که ببیند مگر اهل نظرت ...آن چنان سخت نیاید سرِ من گر برود نازنینا که پریشانیِ مویی ز سرت غم آن نیست که بر خاک نشیند سعدی زحمت خویش نمی‌خواهد بر رهگذرت... مستوری و پنهان‌بودن محبوب، از آیین‌ها و سنن «اسلامی- ایرانی» و نیز خواسته‌‌ی عاشق غیور است. یکی از دغدغه‌های «سعدی »در این غزل، این است که با زبان نرم (بیت نخست)، همچنین طرح استدلال‌های منطقی (بیت دوم تا چهارم) و حتی دلیل‌تراشی شاعرانه (بیت آخر) معشوق را قانع کند تا با مستوری و درپرده نشینی، نعمت جمال را با زیور کمال پیوند دهد.
(۴) ✔️سه عرصه مهم هنرِ شاعر متعهد، در آفرینش شعر مطلوب و قابل دفاع، در سه عرصه متجلّی می‌شود: ۱. نگرش و بینش 2. موضع و واکنش عاطفی 3. پردازش هنری و شیوه بیان شاعرانه. در تبیین سه اصل یاد شده، توجه به این نکات ضرورت دارد. سطح نخست: دیدگاه و نگرش شاعر درباره یک موضوع، دیدگاه و اندیشه خود را مرور می‌کند. به عنوان مثال، در مواجهه با بدحجابی یا بی‌حجابی، می‌تواند یکی از این دیدگاه‌ها را داشته باشد: الف) برخورد تنبیهی همراه با خشونت ب) برخورد ملاطفت‌آمیز و تبیینی سطح دوم: واکنش عاطفی در این عرصه، شاعر با محور تاثیر و تاثرات فرهنگی‌-اجتماعی، موضع عاطفی و واکنش خود را در قبال موضوعات مذکور در شعر نشان می‌دهد. به عنوان مثال، اگر شاعر معتقد به این موضوع باشد که: «بسیاری از بدحجابان یا بی‌حجاب‌ها افرادی ناآگاهند و اگر بدانند پشت‌پرده موضوع بدحجابی یا بی‌حجابی چه کسانی هستند، مطمئناً راه خود را از آنان جدا می‌کنند...» با این‌حساب، شاعر به جای انتخاب برخوردی خشن و توبیخ‌آمیز، عکس‌العملی مهربانانه، همراه با انعطاف انتخاب می‌کند. سطح سوم: پردازش شاعرانه در این بخش، نوع روایت زبان و شیوه بیان شاعر، قابل رصد و ارزیابی است. این که شاعر در ارائه نگرش و واکنش‌های خود، زبان و بیان سالمی را به کار بسته است؟ آیا این شیوه بیان، جذاب است؟ آیا این شیوه بیان، غیرمستقیم و شاعرانه است یا شعاری و موعظه‌محور؟ و.... شاعر واقعی دیدگاه خود را در لایه‌های درونی شعر پنهان می‌سازد و آن‌چه در رویهٔ شعر آشکار است، بیان عاطفی و شاعرانه اوست رعایت این اصول شعری، جذابیت، تغییر حال و باور مخاطب را رقم می‌زند. جمع‌بندی عیار هنریِ شعر تبیینی، با مرور سطوح یاد شده تعیین می‌شود: ١. غنای فکر و نگرش عمیق، ٢. موضع و واکنش عاطفیِ اثرگذار ٣. پردازش شاعرانه و بیان غیر مستقیم نمونه مثال شعری: در این شعر، موضع عاطفی شاعر در نوع بیان (حسی-عاطفی، لیّن، تبیینی) از دیدگاه انعطاف‌آمیز او حکایت دارد. دیدگاهی که در لایه‌های درونی شعر گنجانده شده تا شعر، از تهمت شعار و بیانیه‌سرایی مصون بماند.... ما گردی از تو را به صبا هم نمی‌دهیم! هستیم همچو کوه بر این نکته پای‌بند زلفی ز دختران تو از شانه عفاف بیرون مباد! تا که پلشتان به هم زنند... ایران بی شهید و شهادت چه ظلمتی است یعنی تو را ز وحشت و ظلمت بیاکنند؟ شمعی ز مهر فاطمه در من شکفت و گفت: ایرانیان پاک....(*)، پروانه منند گفتم: ولی گروهی از اینان...، اشاره کرد محتاج توبه‌اند ولی پاک‌دامنند... (*شعر از نظر وزنی مخدوش است؛ شاعر محترم، دچار خطا در قرائت شعر شده است)
سیدمهدی حسینی رکن آبادی
#جهاد_تبیین #شعر_تبیینی(۴) #رحماءُبینهم ✔️سه عرصه مهم #شعر_تبیینی هنرِ شاعر متعهد، در آفرینش شعر
(۵) دامن حُسن تو از دیده ما پاک‌ترست گل شبنم‌زده در عرصه گلزار تو نیست خوب کردی که رخ از آینه پنهان کردی هر پریشان‌نظری لایق دیدار تو نیست! در این دو بیت، که از یک غزل صائب تبریزی انتخاب شده است، می‌توان دیدگاه تبیینی و در عین حال شاعرانهٔ صائب تبریزی را در قالب «واکنش عاطفی» به‌راحتی رصَد کرد.
سیدمهدی حسینی رکن آبادی
#جهاد_تبیین #شعر_تبیینی(۵) #رحماءُبینهم دامن حُسن تو از دیده ما پاک‌ترست گل شبنم‌زده در عرصه گلزار
(۶) بخش‌هایی از یک شعر ... ما همان مردمیم که یک عمر پای ناموس خویش جان دادیم زیر تابوت قهرمان آن‌روز غیرت خویش را نشان دادیم قهرمان را خدا بیامرزد بارها گفت این وطن، حرم است دین و آئین ماست این تعبیر در حرم هر که هست، محترم است مغرب و مشرق و شمال و جنوب خاک این سرزمین، برای همه‌است هرکه با هر مرام و اندیشه حرم اهل بیت جای همه‌است همه یک خانواده‌ایم رفیق مذهبی، غیر مذهبی، چپ و راست! قهرمان گفت یادمان نرود دختر کم‌حجاب، دختر ماست خورد هر کس فریب وسوسه را یا که در دام تفرقه افتاد، چاره باتوم نیست، تبیین است دل به پیر طریق باید داد... با مرور این شعر می‌توان گفت: نوع تبیین در این شعر با نمونه‌های شعر تبیینی(۴) و(۵) اندکی متفاوت است. دلیل آن را باید در نوع پردازش شاعرانه جست‌وجو کرد. با تکیه بر اصل «پردازش شاعرانه»، به‌راحتی می‌توان «شعار» و «تبیین شاعرانه» را از هم تفکیک کرد.
سیدمهدی حسینی رکن آبادی
#جهاد_تبیین #شعر_تبیینی(۶) #رحماءُبینهم بخش‌هایی از یک شعر ... ما همان مردمیم که یک عمر پای ناموس
(٧) نمونه شعر تبیینی، که سه اصل یاد شده(نگرش، واکنش و پردازش هنری)، به ظرافت در آن بازتاب هنری یافته است: قصۀ کرب‌وبلا را دختری تغییر داد کاخ‌ها ویرانه شد، ویرانه‌اش شد بارگاه چادرش دست نوازش بر سر صحرا کشید سبز شد خارِ مغیلان و فدک شد هر گیاه دختر این قوم، تکلیف حجابش روشن است چادرِ او تار و پودی دارد از خورشید و ماه شاعر در این ابیات، اصول مهم عزت نفس، ذلت‌ناپذیری و نیز نتایج اثرگذار آه مظلوم را به بیانی شاعرانه با محوریت دو اصل تبیین نموده است: الف) نگاه حسی- عاطفی ب) بیان استعاره‌محور که در دو بیت پایانی، نمود عینی خاصی یافته است. 🔶 برجسته‌سازی چادر دخترکی سه‌ساله که تار و پودش از خورشید و ماه است، 🔶 تبیین تاثیر گذاری آن در بحران اسارت از نکات مهم این شعر تبیینی است. 🔹نقش اثرگذار نگاه حسی، 🔹دغدغه تبیین محتوای غیر مستقیم 🔹بیان شاعرانه برای این شعر تبیینی، فرجامی خوش رقم زده است.
سیدمهدی حسینی رکن آبادی
#جهاد_تبیین #شعر_تبیینی(٨) #شعرخوب‌به‌هم‌هدیه‌دهیم نمونه منتخب #شعر‌_تبیینی با محوریت #امر_مجازی ب
(٩) خودفروشی‌های گل، آورد گلچین را به باغ ورنه، کس هرگز نچیند غنچه‌ی محجوب را (خوشدل تهرانی) با سپاس بی‌کران از عباس همتی عزیز، (طلبه‌ی شاعر و شعرپژوه) که این بیت را به من معرفی کردند.
سیدمهدی حسینی رکن آبادی
#جهاد_تبیین #شعر_تبیینی(٩) #شعرخوب‌به‌هم‌هدیه‌دهیم خودفروشی‌های گل، آورد گلچین را به باغ ورنه، کس ه
(١٠) سخت‌تر از این‌که روز از کفر و ایمان بگذریم سخت‌تر از این‌که از شب با غم نان بگذریم سخت‌تر از این‌که از خیر همان یک لقمه نان با وجود درد بی‌درمان دندان بگذریم سخت‌تر از این‌که همچون کودکان گل‌فروش با نگاه مضطرب از هر خیابان بگذریم سخت‌تر از این‌که با پای برهنه تشنه‌لب از میان خارهای یک بیابان بگذریم سخت‌تر از این‌که چندین روز قبل از اربعین بی گذرنامه شبی از مرز مهران بگذریم سخت‌تر از این‌که شام جمعه با دلواپسی از خیابان ولی‌عصر خندان بگذریم سخت‌تر باشد که در بین بلاد مسلمین هر کجا که خواستیم از حکم قرآن بگذریم در وصیت‌نامه‌ها گفتند و گفتند از حجاب با چه رویی از روی خون شهیدان بگذریم؟ چادر صدیقۀ اطهر شهادت می‌دهد ما برای آرمان خویش از جان بگذریم ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
بسم الله الرحمن الرحیم تقدیم به شهدا و جانبازان مظلوم روحانیت🌹 بگو به جرم چه اینگونه بی هوا زده‌اند؟ به جرم پاکی عمامه‌ات تو را زده‌اند به جرم گفتن قال الامام باقر تو هشام‌ها همگی خنجر از قفا زده‌اند تو هم لباس زُراره، تو هم صدای کمیل تو را به جرم شباهت به انبیا زده‌اند عبا بپوش و به میدان رزم عازم شو که جبهه جبهه شهیدان تو را صدا زده‌اند جهاد در دل حجره، جهاد در دل شهر چقدر بر دل تو زخم آشنا زده‌اند تویی سپیدی لبخند در برابر اخم سلام کردی اگر طعنه بارها زده‌اند بگو که سفره‌ی تو خالی از حرام و ریاسْت بگو که شایعه‌ها تیر در خطا زده‌اند زبیرِ جنگِ جمل زنده است وقتی که به اسم دین به تو یک عده پشت پا زده‌اند تو مثل میثم تمار، سر به دار شدی در این زمانه که اهل نفاق، جا زده‌اند به روضه خوانی بالای منبرت سوگند گریز روضه‌ی ما را به کربلا زده‌اند شادی روح شهدا صلوات🌹
نقد و تحلیل یک شعر تبیینی(١).mp3
11.78M
(۴) نقد و تحلیل یک نمونه اثر سیدحمیدرضا برقعی (با موضوع مدح حضرت امام صادق علیه‌السلام) با طرح نکاتی چون: ١. فلسفه آفرینش شعر ٢. نقش مخاطب در تکوین شعر ٣. ضرورت غیرمستقیم بودن کلام و دلایل آن. ۴. روش‌های متفاوت غیرمستقیم‌سازی کلام. @smahdihoseinir
◀️ تقدیم به روح پر فتوح (ره) امانت‌است هر آیه که از تو جا مانده که آشنا سخنش نزد آشنا مانده تبر به دوش شکستی تمام بت‌ها را تو وارثی به هرآنچه از انبیا مانده به دوش می‌کشد اکنون رسالتت را عشق بهار رفته و باغ اقاقیا مانده قدم به راه تو صبحی نهاده‌است که او از ازدحام شب و تیرگی جدا مانده پس از غروب تو، خورشید شب شکن! افسوس چه غربتی به دلِ تنگِ سایه‌ها مانده اگرچه رفته‌ای اما نبسته‌ای در را و نور می‌خزد از لای در که وامانده شکست نیست در این کشتیِ پُر از طوفان هزار شکر که قاموس ناخدا مانده هنوز نقش تو بر لوح جان و دل باقی‌است به ذهنِ آینه‌ها جلوه‌ی خدا مانده و از کرامتِ چشمت تنفسِ صُبحیم تو ای به خال لب دوست مبتلا مانده! پرنده‌ایم که پر باز کرده‌ایم ای ماه به شوق عطرِ حضورت که در هوا مانده خدا کند همه سلمانِ راهِ تو باشیم هزار راهِ نرفته به دوشِ ما مانده همیشه خوب‌ترین‌ها کنارِ خوبان‌اند کنار عکسِ شما عکسِ جان‌فدا مانده به هرکه گفت چه‌ شد قصه‌ی تو؟ می‌گوییم هنوز قسمتِ اصلیِ ماجرا مانده... @elahesoltani
شعر‌خوب‌به‌هم‌هدیه‌دهیم خبر رسیده که مردی غریب منتظر است محرّم آمده ای دل! حبیب منتظر است خوشا دلی که خطر کرد و ساخت فردا را دلی که سوخت امان‌نامه‌های دنیا را تو رامِ مِهر حسینی نه قهرِ ابن زیاد تو اهلِ شهرِ حسینی نه شهرِ ابن زیاد به خواب می‌بَرَد آخر تو را صدایِ شُرَیح مباز فجر خدا را به لای لایِ شُرَیح بگو که دست نیالوده‌ای به خونِ شهید مگو که رفته‌ای از خیمه‌ات به کاخ یزید به سوی سفره‌ی خولی مرو که ملعون است امیدِ نان به تنورش مبند، در خون است هنوز تشنه‌ی مُلکی، سراب می‌بینی هنوز گندمِ ری را به خواب می‌بینی بیا و رحم کن ای دل! به سرپناهِ خودت بیا و شعله میفکن به خیمه‌گاهِ خودت ... بهشت را بنگر، عطر سیب منتظر است چرا نشسته‌ای ای دل؟ حبیب منتظر است
(٢٠) پای علی ماندن، در آتش‌سوختن بود ایثار را زهرای اطهر یادمان داد هر کس که زهرا را بیازارد، مرا نیز... آری، برائت را پیمبر یادمان داد غم‌های حیدر را به جان خود خریدیم سختی‌کشیدن را ابوذر یادمان داد شکر خدا در گریه‌ی ما معرفت بود زهرا میان اشک‌ها فریادمان داد
(٢١) جمعی که زیر خاک، دلِ پاک می‌برند با خود بهشت را به ته خاک می‌برند روحی که شد لطیف چو شبنم در این چمن با صد کمند مِهر به افلاک می‌برند در حشر، سر ز روزن جنت بر آورند آنان که سر به حلقه فِتراک می‌برند «صائب» مکن ز چرخ شکایت، که عارفان از سیر گلخن، آینه پاک می‌برند
🔹سراب🔹 از غرب چه دیدیم؟ به جز شوخی و شنگی غیر از فکل و کاکل و عریانی و منگی مغرب چه گلی زد به سر ما که اسیریم در چنبره‌ی موحش این افعی زنگی؟ در غارت و کشتار به گردش نرسیدند، قیصر به سبک‌سیری و تیمور به لنگی کرده‌ست تعارف به تو گر جام بلورین کرده‌ست نهان، پنجه‌ی پولادی و سنگی زین طایفه بگریز! که دارند مهارت، در زادن زشتی و تظاهر به قشنگی در فسق و هوس‌بارگی و سکس: صداقت در توطئه و غارت و تاراج: زرنگی شد زاده از او داعش و قصاب تل‌آویو با این‌همه، مشرق زده خود را به مشنگی! دزدیده بسا یوسف از این قافله با مکر بلعیده بسا یونس، با خوی نهنگی بسیار خراشیده ز رخسار زنان، شرم با پنچه‌ی چنگیز؟ نه، با ناخن رنگی! هم برده شهامت ز دل شیرزنِ شرق هم داده به او پالتو و کفش پلنگی برداشته از چهره‌ی مردان، خط ابرو آویخته گیسوی دراز از سر چنگی آمیخته شد با رژلب، بس نخِ سیگار ای‌وای بسا دخترکان، دودی و بنگی... [ ] فرزند من! از پارتی غرب چه دیدی؟ جز جمعیتی بوالهوس و هیز و مفنگی... ما زاده‌ی شرقیم، چرا مد شده تقلید از ژست سلبریتی معیوب فرنگی؟ پیوند تو با گربه و سگ نیست تجدد! نسلی رسد این‌گونه ز شیری به خدنگی دامان تو پاک است، چرا دامن کوتاه؟ شلوار، چرا پاره؟ چرا لوله‌تفنگی؟ دانم که چنین نهی ز منکر نپذیری یا امر به معروف ز آرایش جنگی من نیز از این شیوه‌ی اجرا به فغانم من هم چو تو دلخونم از این گیجی و منگی دانم که در این قافله گوش شنوا نیست دانم ز تو خواهند فقط گوش به‌زنگی اما تو به‌هُش باش، مبادا بگذاری لب را ز عطش بر لب آن مار شلنگی! ویرانگری و نسل‌کشی پیشه‌ی غرب است اینجاست اگر شیوه‌ی سرکوب، فشنگی پس جانب صیاد مرو از قفس شرق هرچند نفس یافته چون قافیه‌، تنگی در خانه‌ی خود باش و به تعمیر بیندیش بیهوده مکن میل به آن کاخ کلنگی ✍ افشین علا 🗓️اردیبهشت ۱۴۰۳ ✨🆔 @afshinala ✨ 🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺 ️