دست در دست کسی که جگرش غم دارد داشت میدید که ارباب، سپر کم دارد   داشت میدید حسین بن علی افتاده و حرامی به سرش نیزه دمادم دارد   بی قرار است حسن زاده ی این دشت بلا به سرش شوق رسیدن به پدر هم دارد   ناگهان دست رها شد... و شتابان میرفت باز این دشت ،حسن های مجسم دارد   پسر شیر جمل جانب مقتل برود گفت انگار عمو خط مقدم دارد   بدنش مثل عمو زیر سم مرکب ها زیر و رو گشته و یک ظاهر مبهم دارد   وسط معرکه انگار به خود می پیچید باز هم کرببلا سوره ی مریم دارد   دید زینب همه ی واقعه را از خیمه چشمهایش دو سه تا قطره ی نم نم دارد پوریا یاقری علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini