همراه زخم های تنت گریه ام گرفت از پیرهن نداشتنت گریه ام گرفت با دیده های سرخ جگر مثل مادرم هنگام دست و پا زدنت گریه ام گرفت جایی برای بوسه برادرم نیافتم از نیزه های در بدنت گریه ام گرفت تا دیدم آن سواره ی ولگرد نیزه دار بر تن نموده پیرُهنت ، گریه ام گرفت وقتی شنیدم از پسرت ای امام اشک یک بوریا شده کفنت ، گریه ام گرفت  وحید قاسمی  علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872