پس از ارائه «
قهرمان سرزمین میانه» و شنیدن سخنان دکتر عبدالکریمی، همچنین مطالعه یادداشت ایشان در کانالشان پس از دو روز داوری، پرسشی در ذهنم شکل گرفت که چرا این سوالها من را به این سو سوق می دهد که ایشان حرف من را نفهمیده است؟
آنچه من احساس میکنم، عمق شکاف در فهم متقابل ماست! دکتر عبدالکریمی در آغاز این دوازده دقیقه، از اندیشیدن یک طلبه به ایران ابراز خرسندی کردند. در ده دقیقه حذفشده از ارائهام - که گفتگویی میان دکتر رهدار و ایشان بود - حتی تحسینهای بیشتری نیز مطرح شد. با این حال، ناآشنایی ما با زبان یکدیگر چنان عمیق است که نخستین واکنش ایشان به ارائهام، به نحوی است که گویی اصلاً سخنان ارائهدهنده را نشنیدهاند!
بیتردید، دکتر عبدالکریمی شخصیتی دقیقنظر است و از نقیصه نشنیدن سخن دیگران مبراست. اما چه عاملی سبب میشود ایشان دقیقاً همان نقدهایی را که من با نظریه سرزمین میانه در پی حل آنها هستم، را به خودم بازگردانند؟
فارغ از بعضی تفاوت دیدگاه های جدی، مثل آنجایی که ایشان تاریخ دینی را تاریخ اسطوره ای میداند و من در فرصت پایان برنامه به نقد آنها اختصاص ندادم، به گمانم گفتگوی ما و ایشان چنان در آغاز راه است که باید همچنان در پی گفتوگو باشیم و اصلاً فراموش کنیم که شاید در چند جمله یکدیگر را نقد کردهایم!
شما از شنیدن این داوری چه برداشتی پیدا کردید؟
@social_theory