💢خلاصه ارائه اول(ارائه 15 دقیقه ای) بنده در نخستین نشست طرحی برای تفکر در ادامه تقدیم میشود.
در این ارائه هدف این بوده است که هر کس مساله های نظری اصلی و پروژه های عملی مان را توامان با هم گزارش بدهیم:
1- مساله اصلی من حوزه عمومی و طبیعت جامعه است، نه حکمرانی و عرصه قدرت سیاسی، چرا که فکر می کنم در خلاء حوزه عمومی قوی و در جریان، حکمرانی بر یک بدن مرده نمی تواند حکمرانی قوی باشد. طبعیت جامعه آنجاست که دست نامرئی جامعه به میان می آید. جامعه مثل یک رود روان است که حکمران، گاهی به کمک ابزارهایی صناعی، کمی می توانند مدیریت کنند. مطالعات من برای مطالعه طبیعت جامعه از طریق نظریه اجتماعی است. ما انسان طبیعی و نظریه اجتماعی طبیعی خودمان را گم کرده ایم. من سه انسان که دارای سه نظریه اجتماعی بوده است را می شناسم:
نظریه اجتماعی دنیای باستان که جامعه استیلاست و همه چیز رو استیلایی میفهمد، از رابطه انسان با خدا، با حاکم، با طبیعیت، با زیردست، با خانواده، و... .
نظریه اجتماعی دنیای جدید که دنیای جامعه بازاری اسمیت است و انسان سوداگر را به یک طبیعت اجتماعی جدید که همه روابط را از طریق تضاد برابر و طرفینی معنا می کند.
نظریه اجتماعی انبیاء که در خط عمودی به جای استیلاء، ولایت را دارد و در خط افقی به جای تضاد بازاری، یاریگری و اخوت را دارد که نظریه جتماعی امامت و امت را می دهد.
2- اینها مفاهیم مورد بررسی در فضای تفکر است و با منطق علمی نمی توان آن را مورد گفتگو قرار داد، نهاد علم ما، تفکر جزئی را حمایت می کند نه حوزه هایی مثل نظریه اجتماعی را. ساختار حکمرانی ما نیز دچار این بحران است که اسلام را تنها در قالب احکام فرعیِ شرعی و توسعه را در قالب قانون و مهندسی دنبال می کند لذا از این سطح از تفکر حمایت نمی کند.
3- من در سه لایه این نظریه اجتماعی را دنبال کرده ام:
الف- در حوزه نهادسازی اجتماعی: این حوزه بیشتر به اقتصاد و برنامه ریزی اجتماعی نزدیک است. غرب شرکت را سلول جامعه می داند و مردم را همان بخش خصوصی می داند، اما ما طبق اندیشه و قانون اساسی مان، سلول جامعه را خانواده می دانیم، لذا باید دانش آن را تولید کنیم.
ب- پیدا کردن عینیتی در مستوای نظریه اجتماعی: به نظرم مفهوم «فضای اجتماعی» که هانری لوفور مطرح کرد، این توان را دارد که بگوید هر نظریه اجتماعی باید بتواند به فضا تبدیل شود و الا تبدیل به طبیعت و طبع زندگی مردم نمی شود و مکتبی که فضا را بر اساس معانی نظریه اجتماعی خودش نمی سازد، محکوم به مرگ اجتماعی است.
ج- برای عمومی شدن فکر: عقلانیت تصویری و منطق هایی که تصاویر کل گرایانه از معانی مورد تفکر تولید می کنند، باید در جبهه انقلاب ارزشی بیشتر از عقلانیت تحلیلی و نظری موجود پیدا کند.
4- اولا طلبه ای هستم که بیش از 15 سال با فرهنگستان و آقای میرباقری مانوس بوده ام.
ثانیا دغدغه فضای اجتماعی در تاسیس «اندیشکده مطالعات راهبردی زیست شهر اسلامی» با همراهی کسانی مثل دکتر جهانبخش و حجه الاسلام حسن کربلایی تبلور یافت. در این اندیشکده با این تصویر سراغ شهرسازی رفتیم که شهرساز خود را کالبد ساز همه دانش ها و ارزشها و هنجارهایی می داند که دین و علم و فرهنگ آن را ضروری می کند.
ثالثا دغدغه توسعه عقلانیت تصویری هم ما را به تاسیس «مدرسه اسلامی رویای ایرانی و تصاویر آینده» برای طلاب در قم ترغیب کرد که در سال آینده بطور رسمی از آن رونمایی خواهد شد؛ ان شاء الله
@social_theory