🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
💥💫💥💫💥💫 #پارت_624 #دخترونه_های_همسردوم_خانزاده _ خیلی خوشحال شدم حسابی ناراحت شده بودم که حالا قرا
💥💫💥💫💥💫 یعنی خان زاده قصد داشت بیاد پیش ما ؟ ولی چرا میخواست همچین کاری بکنه واقعا شهیاد و شیرین رو دوستشون داشت یا داشت نقش بازی میکرد _ واقعا بخاطر شهیاد و شیرین هست که داری همچین چیز هایی میگی ؟ _ باید دلیل دیگه ای داشته باشه ؟ با چشمهای ریز شده داشتم بهش نگاه میکردم واقعا این بشر مشکوک بود نمیشد بهش اعتماد کرد با صدایی که خش دار شده بود گفتم : _ نه اما نمیترسی زنت ناراحت بشه تو میای پیش ما ؟ گوشه ی لبش کج شد : _ تو فقط قراره مادر بچه هام باشی واسه من ارزشی نداری پس وقتی عشقی نسبت بهت ندارم دلیلی واسه ناراحتی نداره خودش خوب میدونه . دوباره باعث شده بود قلبم شکسته بشه چرا عادت کرده بود اینطوری برخورد کنه _ قصد نداری تمومش کنی ؟ _ چی رو ؟ _ اینکه همش بخوای اذیتم کنی وقتش نشده بزاری واسه ی همیشه از زندگی ما بری بیرون !؟ _ نه میدونستم اون همیشه پاش تو زندگی ما هست و حالا حالا ها قصد رفتن نداره _ پریزاد _ بله _ وقتی عصبی میشی خوشگلتر میشی ! با دهن باز شده داشتم بهش نگاه میکردم که بلند شد و گفت : _ من باید برم چند روز دیگه شفق و بچه ها میان پیشت چیزی لازم داشتی واسه ی بچه ها ... حرفش رو قطع کردم : _ خودم میتونم واسه ی بچه هام هر چیزی لازم باشه فراهم کنم ابرویی بالا انداخت : _ میدونی من پدرشون هستم . _ آره _ پس هر چیزی لازم شد بهم بگو نیاز نیست از خودت ادا دربیاری بعدش گذاشت رفت ، پسره ی عوضی فقط میخواست بیاد بهم بفهمونه من هنوز عاشقش هستم و میتونه باعث ناراحتی من بشه اشکام روی صورتم جاری شدند واقعا خیلی بدجنس بود نباید باهام همچین برخوردی میکرد با شنیدن صدای گوشیم به سمتش رفتم و برداشتم بدون نگاه کردن به شماره جواب دادم : _ بله صدای مامان تو گوشی پیچید : _ پریزاد 💫💥💫💥💫💥 💅 @sooraty