⁷[روایت هشت روز خادمیِ دخترانه | روز ششم محرم 💌]
🕊[مهمان ویژه: شهید احسان قاسمی | خادم الرضا]
روزی که اشک و غیرت در هم آمیخت🇮🇷.
صبح زود، وقتی هنوز بوی شب قبل در صحن مسجد مانده بود، خبر مهمی میان خادمان پیچید: امروز، روز میدان است✌🏻.
عزاداری برای امام حسین "ع" ، رسم همیشگی ماست، اما امروز، باید لبیک عاشقانهمان را به ولیِ زمانمان فریاد بزنیم♥️.
با هماهنگی روابط عمومی، زمان هیئت کوتاهتر شد و اطلاعیه رسمی در کانالهای هیئت منتشر شد؛ تا دختران محله، سر وقت به تجمع بزرگ برسند.
در مسجد، شور و شوق در جریان بود. خانمهای محله از راه میرسیدند و سینیهای پر از شربت صلواتی در دستان خادمان میچرخید. خنکای هر لیوان، دلی را آماده راه میکرد برای حضور در دل تپندهی امت✊🏻.
مراسم بهسادگی و صمیمیت گذشت؛
روضهخوانی، مداحی، آیتم شهدا🖤.
همه چیز دقیق، کوتاه، اما عمیق. اما آنچه دلمان را بیش از همه تکان داد، نه در بخش رسمی مراسم،که در گوشهای از مسجد شکل گرفت😍؛
در نگاههای پرشور دختران کوچکتر،
آنهایی که سنشان برای حضور در میدان کم بود، اما غیرتشان از خیلیها بیشتر.😌.
یکی از دختران آرام گفت:
«ما هم میخواهیم پشت رهبرمون باشیم»
و ناگهان، صحن مسجد به میدان عشق تبدیل شد🇮🇷♥️. پرچم ایران را روی کف دستشان کشیدیم و صدای شعارها بلند شد؛
نه با ترس،
که با غرور، با اشتیاق، با باور:
📣 مرگ بر اسرائیل!
📣 جانم فدای رهبر!
📣 لبیک یا خامنهای!
🔥 در چشمانشان، آتشی از غیرت شعله میکشید و از دلشان، خورشیدی از محبت میتابید. با همان دستهای کوچک، مشت گره کردند، و با همان گلوی نازک، فریادشان را در تاریخ حک کردند.
🎥 خادمان، با دستان لرزان از ذوق، صحنه را ثبت کردند؛ تا روزی اگر کسی پرسید «غیرت ایرانی کجاست؟» نشانی بدهیم از صحن کوچک مسجد امام حسن مجتبی "ع" 💚😍 . .
و نوشتیم در دلهایمان:
این دخترها، ادامهی سحر امامیها هستند؛
از نسل غیرت، از تبار آگاهی . .✌🏻
دخترانی که از دل هیئت،
مستقیم به خط مقدم روایت رفتهاند.
با پرچم، با صدا، با اشک، با ایمان.
و روز ششم هم تمام شد . .
اما صدای فریادهای کوچکشان،
هنوز در هوای مسجد میپیچد؛
چون عهدی عاشقانه،
با امامشان . .
با رهبرشان . .
با حقیقت♥️.
ادامه دارد . . .
تابستان ¹⁴⁰⁴
🗣. راوی: عزتی پور
✍🏻. نویسنگان: صولتی _ مسرور
#پایگاهکوثر
#معاونتفرهنگی
#هیئترضوانالرضا
#حوزهحضرتآسیه
🌐'
معاونت روابط عمومی و رسانه