🤯انقدر کار زمین مونده دارم برای انجام، که سمت هیچکدوم نمیرم! از رایج ترین جملاتی که می شنوم این جمله است. این وضعیت ریشه در بی برنامگی دارد در قدم اول. کافیست این کارها مکتوب شود. شماره گذاری شود. در هفته پخش شود. و هر روز که از خواب بیدار می شوید بدانید هر کدام را در چه بازه زمانی از روز باید انجام دهید. طبیعتا خواندن یک کتاب یک روزه انجام نمی شود. پس باید اول نام کتاب را بنویسی. تعداد صفحاتش را در نظر بگیری. مثلا ۳۰۰ صفحه است. و حالا بگویی در چه بازه زمانی میخواهی این کتاب را تمام کنی. اگر یک ماهه قصد اتمام داری باید بدانی که ۳۰۰ تقسیم بر ۳۰ میشود ۱۰. یعنی باید روزی ۱۰ صفحه از این کتاب را بخوانی که یک ماهه به اتمام برسد. اما اگر می دانی که فرصت یا شرایط یک ماهه خواندن را نداری، یک برنامه دو ماهه در نظر بگیری. که می شود ۶۰ روز و به این شکل شما ظرف دو ماه این کتاب را تمام خواهی کرد. یعنی با روزی ۵ صفحه خواندن. حالا به همین ترتیب بقیه کارها را هم به فراخور حجم و زمانی که دارید در هفته پخش کنید و هر روز به آن بخشی از هر کار که تعریف کردید و امکانش انجامش را دارید بپردازید. یعنی کار روزانه باید انقدر کم حجم و سبک شده باشد که برای انجامش حتی به انگیزه هم نیاز نباشد. شاید در یک روز پنج کار تعریف کرده باشید که هر روز بخش کوچکی از آنها را به ترتیب پیش ببرید. نکته مهم این است که حتی اگر بجای ۵ صفحه روزی ۲ صفحه امکان مطالعه داشتید، انجامش دهید. این جنبه درمانی دارد. یعنی در گام اول متعهد بودن به انجام هر روز برنامه مهم است نه حجم و کیفیت آن. شده روزی فقط ۲ صفحه اما هر روز به آن متعهد باشید. حالا برای هر کاری همین نگاه را داشته باشید. یعنی کامل گرایی را کنار بگذارید. اگر در نظر دارید منزل را هم تمیز کنید. نباید یک روز کامل وقت برای تمیز کردن خانه بگذارید. باید کار را خرد و تقسیم کنید به ۵ بخش. که ظرف ۵ روز به انجام برسد که با زمان کمتری که حوصله دارید به انجام برسانید. اینگونه ۵ روز بعد هم کارهای خانه انجام شده و بخشی از کارهای دیگر پیش رفته و این به شما روحیه، انرژی و انگیزه ادامه را می بخشد. اول آخر را ببینید. یعنی اول تعیین کنیم که سال دیگر همین موقع چه کارهایی را به انجام رسانده ایم. بعد از این کلان اندیشی خرد عمل کنیم مشاوره 😞چون از صبح سر وقت نتونستم به برنامه‌ای که نوشتم پایبند باشم، دیگه تا شب یا جلوی تلویزیون یا تو فضای مجازی می‌چرخم از حرصم که بهش فکر نکنم... و با خودم می‌گم: از فردا... فردا اول وقت بیدار میشم و کارها رو منظم انجام میدم... و این فردا نمیاد.. پاسخ: این ویژگی یک آدم کامل گراست... یا صفر یا صد. چون صبح اتلاف وقت کرده یا به هر دلیلی فرصت نشده به کاری که برنامه‌ریزی کرده بوده برسه، با اراده و آگاهی! مابقی وقت و فرصتش رو هم هدر میده. عجیبه... اما واقعا خیلی از ماها بهش مبتلا هستیم... توصیه: زمان هر ساعتی از شبانه روز باشه زمانه... یعنی فرصت. شما در هر ساعت از شبانه روز نیم ساعت مطالعه کنی، بخشی از کتابی که باید بخوانی خواندی. نیم‌ساعت منزل را مرتب کنی، جلو افتادی. نیم ساعت از یک پروژه کاری یا درسی را پیش ببری، پیشرفت کردی. پس خط و نشان کشیدن برای خود غلط است. و از سر لجبازی با خود، نباید بیشتر به خود آسیب زد. هر زمان بلند شوید گوشی رو کنار بگذارید بگید می‌خوام الان فقط نیم ساعت کتاب اولی که نیمه کاره رها شده را بخوانم شروع به حرکت و پیش رفتن کرده‌اید. و خلاف وسوسه درونی اقدام کرده‌اید. پنج دقیقه ها هم برای شما آینده ساز خواهند بود. قطره قطره جمع گردد... هرگز کسی که عادت کرده به بی‌برنامگی، نمی‌تونه یک شبه صد در صد مجری برنامه‌ای که ریخته باشه. گام اول در بابرنامه شدن تکرار هر روزه چند کار سبک هست. جنبه درمانی داره این روش. یعنی اول کیفیت مهم نیست. تکرار مهم هست. اگر روزی برنامه ریزی کردید که ۵ صفحه کتاب بخونید. بخونید. هر زمان شد. گوشی را کنار بگذارید، بگویید این پنج صفحه را می‌خوانم، بعد مجدد گوشی را دست می‌گیرم. تصور اینکه یک روز بیاید که با حضور قلب، رو به قبله، با وضو، پشت میز، دور از سر و صدا این کار را شروع کنم اشتباه بزرگ کامل گراهاست... برای تغییر این عادت فکری غلط باید دقیقا برعکس عمل کرد. ایستاده‌ای، در آشپزخانه‌ای، منتظری کتری جوش بیاید که چایی را دم کنی، همانجا وقت را غنیمت بدان و پنج صفحه را بخوان... به مرور آن روز را خواهی دید که در طول روز چند پنج صفحه خواهی خواند و ماهی چند جلد کتاب تمام خواهی کرد... حالا این فرمول را برای تمام کارهای زمین مانده یا عقب افتاده اجرا کن... به ماه نمی رسد که بسیاری از کارها کم کم انجام می‌شود و به اتمام می‌رسد... این روش تجربه شده... بعد که تغییر و تحول را به چشم دیدی، درباره امکان انجام کارهای بیشتر در طول روز برایت خواهم گفت. ان شاء الله