💢بوس تلخ
💠مادرم میگفت: وقتی آقا کار دارد، نباید پیشش بری. گاهی قبل از نماز مغرب و عشا گاهی بعد از اخبار، یا صبحها قبل از رفتن به مدرسه، اجازه میداد که آقا را ببینم.
🔸وقتی وارد اتاق میشدم، احساس میکردم امام سراپا غرق در شادی میشود. با لبخند جواب سلامم را بلند میداد، بغلم میکرد و روی پاهایش مینشستم.
🔹یک روز، دلم نمیخواست پیش امام بمانم. اخم کرده بودم و گفتم: میخوام برم.
🔸آقا با لحن مهربانی گفت: علی جان! بیا حالا یک بوس به من بده، بعد برو.
🔹پشت مامان قایم شدم و با اخم گفتم: امروز بوسم تلخه.
🔸امام خندهاش گرفت و با لبخند رو به مامان گفت: ببرش.
📚برداشتهایی از سیره امام خمینی، ج 1، ص14-18و15-25.
#کودک_نوجوان
#داستانک
#سیره_علما
#پند_قند
┅┅┅┅؛═✧❁••🔻••❁✧═؛┅┅┅┅
💠 مؤسسه و مرکز تخصصی حوزوی جبل الصبر
┅┅┅┅؛═✧❁••🔹••❁✧═؛┅┅┅┅
سایت | آپارات | ایتا | سروش | ویراستی