🚩 زندیقی (بی خدا) را نزد خلیفه آوردند که درباره او حکم کند.خلیفه گفت: به من خبر داده اند که توزندیقی و کفر می گویی. مرد گفت: حاشا و کلا.من نماز می گزارم وروزه می گیرم و جز خدا را نمی پرستم. خلیفه گفت: دروغ می گویی ! سخن راست بگو,ور نه فرمان می دهم که تو را چندان تازیانه زنند که به زندیقی ات اقرار دهی. مرد گفت:شگفتا؛این چه حالت است؟! مصطفی شمشیر می زد که به مسلمانی اقرار کنید و تو که بر جای او نشسته ای,تازیانه می زنی که به کافری اقرار دهید! 🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜