"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَمَّا دَخَلُوا عَلى يُوسُفَ آوى إِلَيْهِ أَخاهُ قالَ إِنِّي أَنَا أَخُوكَ فَلا تَبْتَئِسْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ «69»
وقتى (برادران) بر يوسف وارد شدند، او برادرش (بنيامين) را در نزد خود جاى داده گفت: همانا من برادر تو هستم، پس از آنچه انجام مىدهند اندوهگين مباش.
نکته ها
در تفاسير آمده است كه وقتى فرزندان يعقوب عليه السلام وارد مصر شدند، يوسف ميزبان آنان شد و براى هر دو نفر، يك طبق غذا مقرر كرد. بنيامين در آخر تنها ماند. يوسف او را در كنار خودش نشاند وآنگاه براى هر دو نفر اتاقى قرار داد و باز بنيامين را هماتاق خويش ساخت.
بنيامين از بىوفايىهاى برادران و جنايتى كه درباره يوسف در سالهاى قبل كرده بودند، سخن گفت. در اينجا بود كه كاسهى صبر يوسف لبريز شد و گفت: نگران مباش من همان يوسفم و چنان با تأكيد گفت: «إِنِّي أَنَا أَخُوكَ» كه جايى براى احتمال اين سخن كه «من جاى برادرت باشم» نگذارد.
در مورد جمله «فَلا تَبْتَئِسْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ» دو معنى احتمال مىرود: يا از عملكرد گذشتهى برادران اندوهگين مباش، يا از برنامهاى كه غلامان براى نگاهدارى تو دارند و پيمانه را در بار تو خواهند گذاشت تا در پيش من بمانى، نگران مباش.
جلد 4 - صفحه 251
پیام ها
1- برادرانى كه ديروز به قدرت خود مىباليدند؛ «نَحْنُ عُصْبَةٌ» اكنون بايد براى تهيه آذوقه، با كمال تواضع آستانه يوسف را ببوسند. «دَخَلُوا عَلى»
2- كلامها، طبقهبندى، محرمانه و علنى دارد. يوسف تنها به صورت محرمانه به بنيامين گفت: «إِنِّي أَنَا أَخُوكَ» (هر سخن جايى و هر نكته مقامى دارد.)
3- در بعضى امور، تنها خواص را بايد در جريان گذاشت. «فَلا تَبْتَئِسْ»
4- هرگاه به نعمتى رسيديد، تلخكامىهاى گذشته را فراموش كنيد. (يوسف و بنيامين به ديدار هم رسيدند، پس نگرانىهاى قبلى را بايد فراموش كرد.)
فَلا تَبْتَئِسْ ...
5- قبل از اجراى طرح ونقشه، بايد بىگناه از نظر روحى آماده و توجيه باشد. (به بنيامين گفته شد كه به نام سارق تورا نگاه مىداريم نگران مباش.) «فَلا تَبْتَئِسْ»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۶۹_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As