#عزت_ملی
#انتخابات
#هویت #غرب_شناسی
#منطقه #کنشگری
✅
انتخابات، جمهوری اسلامی ایران و هویت مشترک منطقهای
🔶 برای من که ۴۰ سال از زندگیام در ایران میگذرد و تاکنون بواسطه تابعیت غیر ایرانیام در هیچ انتخاباتی رای ندادهام، حال و هوای انتخابات حال و هوای غریبی است؛ نقش نداشتن در رویدادی که نقشی موثر در زندگیام دارد. در زندگی صدها میلیون انسان!
🔶 من که از هر وام بانکی محروم بودم در آن سالهای بنفش، از اقوامم خارج از ایران قرضی گرفتم و بعد که ارز ده برابر شد، ۱۰ سال دویدم تا ۱۰ برابر پولی که قرض الحسنه کرده بودم را برگردانم؛ چون حقوق ساعتیام به تومن بود و قرضی که گرفته بودم تابع نوسانات ارزی! الباقی اوضاع اقتصادی برای من هم همانی بود که برای همه فقط با این تفاوت که نه تسهیلاتی دریافت میکردم و پست و مسئولیتی میتوانستم داشته باشم و نه یارانهای و نه وام بانکی. اما همهی این تورم و ارز و گرانی آن نقش موثری نیست که انتخابات ایران برای من و صدها میلیون دیگر رقم میزند.
🔶 زمانی در ذهن خودم یک ایرانی تمام عیار بودم. جوانی پر شور و انگیزه در فضای دانشجویی سالها بعد از ۷۸. بعدتر اما جهانوطن شدم و خودم را از قید مرزها رهاندم. مرزها برایم بیاعتبار جلوه میکردند و چه بسیار از کنار واژههای وطنپرستی و وطندوستی با حسی منفی میگذشتم. جلوتر اما دریافتم که این رهایی از مرزهای میان دولت ملتها، تلاشی بیهوده است و چه ایرادی دارد که برای مرزها به اعتبار توافقی که میان ملتی ولو ضمنا در گرفته، اعتبار قائل شد. اعتباری که البته حدود و ثغوری دارد و قرار نیست به اعتبار این مرزها، مرزهای انسانیت زیر پا له شوند.
🔶 اما نقطه اوج این مسیر ادراکی، فهم بُعدی از هویت منطقهای بود که خود را بیش از پیش به آن پیوند خورده یافتم؛ هویت مشترک ملتهایی که بواسطه تاریخ و جغرافیا و فرهنگ و دین از سویی و بواسطه حضور پررنگ «دیگری» در این منطقه به هم گره خوردهاند. برایم معنا و مفهوم جمهوری اسلامی ایران، با این ادراک هویت منطقهای اساسا متفاوت شد؛ کشوری با ساختارهای مدرن دولت ملت و جغرافیا و جمعیت موثر، که عملاً به کنشگری بیبدیل در این حوزه منطقهای تبدیل شده و خواه ناخواه سرنوشت بسیاری را به خود گره زده و البته سرنوشتش به بسیاری دیگر گره خورده.
🔶 خلال این سالها هر چه سفر کردم و از مرزهای این کشور فاصله گرفتم، برایم این تصویر هوایی منطقهای نمایانتر شد که ملتهای این منطقه به مثابه چرخدندههای درگیری هستند که چرخش هریکی به چرخش ساعت گرد یا پادساعت گرد دیگری منتج میشود و ساز ناکوک یکی میتواند به هرزگردی بسیاری دیگر از چرخ دنده ها منتج شود. وقتی عاملی خارجی چوب لای یکی از این چرخ دندهها بگذارد، دیگر نمیشود توقع چرخش بیعیب و نقص چرخ دندهی دیگری را داشت. کل این سیستم به هم میخورد. تقریبا همین شرایطی که در آن قرار داریم.
🔶 به زعم من ادراک این هویت منطقهای، غرب را از خونریزیهای جنگهای جهانی رهاند و همافزایی قدرت را برایشان رقم زد که هرقدر برای خودشان منشا خیر و برکت شد برای جهان شرق ـ به معنای هویتیاش و نه به معنای جغرافیایی اش ـ اسباب محنت و زحمت گشت.
🔶 قرنهاست ما به مثابه انسانهای شرقی هیچ مسالهی موثرتری از غرب بر زندگی خودمان نداریم و این نه گزارهای ایدئولوژیک که گزارهای کاملا ناظر به حیات و معیشت مردم است. وجه این تاثیرگذاری غرب بر حیات روزمره ما انسانهای شرقی هم ماهیت کماکان استعمارگرانه غرب و نگرش کماکان شرق شناسانهی غرب به ما انسانهای این سوی عالم است. شک دارید که آیا این نگرش، با توسعه و تغییر و تبدلی که در دنیای غرب رخ داده تغییر کرده یا نه؟ غزه را ببینید که چطور در دنیای غرب انسانزدایی شده و غرب با تمام میراث اومانیستیاش سهمش را در این نسلکشی نقدا به اسرائیل پرداخت میکند. اینکه ما نه ماه است شب و روز از غزه میگوییم همهاش به فلسطین دوستی ما بر نمیگردد؛ ما در میانه تکه تکه های بدن های نحیف نوزادان غزه، به دنبال اصلاح ادراکمان از دنیا هستیم.
🔶 احیانا در مقام پاسخ میخواهید به تظاهراتهای پر شور مردم دنیای غرب در دفاع از غزه اشاره کنید. اما فارغ از اینکه اطلاق غرب به این جماعت معترض و خسته از تعارضات غربی صحیح است یا نه، آنچه ما با آن روبرو بودهایم و هستیم نه غربِ در کف خیابان، که غربِ در کاخ سفید و الیزه و خیابان داونینگ است.
🔸
#به_قلم_اساتید: آقای سرباز روحالله
🆔
@tahlil_shjr