تهذیب نفس
••📚🔗 [ #داستان] #قسمت_نهم 🌾 سبحان همه فکروذهن منو تسخیرکرده بود اون روز هم مثل روز اول دیدارمون ت
••📚🔗 [ ] 🌾 قهر و آشتی های من و سبحان ادامه داشت گاهی چند روز گاهی به چند ساعت تمام می شد .❌ اما من هیچ وقت نمی توانستم سبحان را کنار بگذارم.عقل و ذهن من تسخیرشده بود.😣 امابعدازمدتی فهمیدم من تنهادختری نبودم که باسبحان درارتباط بودم.💑 اون حتی بایکی مثل من رابطه احساسی وجنسی داشته.درکناردخترای متفاوتی که به صورت مجازی باهاشون درارتباط بود.😟🤯 بعد از مدتها یکی از دوستان صمیمی ام که چند وقتی بود ندیده بودم اش را دیدم ازش گلایه کردم که خیلی نامردی چرا این چند وقته نیستی؟😓 تو ازدواج کردی دیگه توجهی به دوستات نمی کنی .نمیدونی این مدت من چقدر تنها بودم.😭 عذرخواهی کرد. اما دیگه الان برای عذرخواهی دیر بود .😰 مجبور شدم ماجرای خودم و سبحان رو براش بگم. دوستم دقیقا حرف‌های همسر برادرم روزد اما قاطع تر😠 و گاه دوستانه تر😕 من همیشه به حرفاش گوش می کردم و تنها دوست من نبود بلکه مثل یه خواهر مهربون بود و همراه.💕 کسی بود که چندین سال بود با هم دوست بودیم و خاطره‌های خوبی داشتیم .حالا این حرفارو داشت بهم میزد. عصبانی میشد😡 ،داد میکشید سرم 😤،ناراحت می‌شد☹ ،حتی یک بار گریه کرد.😭 گفت پشیمونم از اینکه این مدت به خاطر مشکلات خودم تورو تنها گذاشتم اما باور کن من نمی تونستم فقط به تو توجه کنم و به مشکلات خودم نرسم . اما الان اومدم هر چند دیر اما ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است .خواهش می کنم لطفاً به دلایلی که خودت میدونی از سبحان فاصله بگیر .🙏🙏 سخت بود برای من فاصله گرفتن از کسی که چندین ماه باهاش بودم عاشقانه حرف زدیم به من محبت کرده بهش محبت کردم حال و هوای زندگی منو تغییر داده اما هرچی باشه خودم میدونستم رابطه ما گناه و اشتباهههههههه😭🤕 🔘ادامه‌دارد... ♡کـانـالــ تهذیب نفس @tahzibe ❤️برای ترک گناهاتون بیاید👆🏼